خواهش ميكنم،وظيفه بود،يادم نمياد،اگه بود كه چه بهتر،برامون دعا كنيد

ايشان معمولاً ارديبهشت ماه جبهه مي‌رفتند، هر 45 روز يا 35 روز مأموريت داشتند. ايشان انگشتري داشتند که خيلي برايش عزيز بود. مي‌گفت اين انگشتر را يکي از دوستانش موقع شهادت از دست خود درآورده و دست ايشان مي‌کند و در همان لحظه هم شهيد مي‌شود. ايشان وقتي به آبادان براي مأموريت مي‌رود، اين انگشتر را در حمام بالاي طاقچه جا مي‌گذارند. وقتي مي‌خواهند به ساري بيايند، در راه يادش مي‌افتد که انگشتر بالاي طاقچه حمام جامانده است. وقتي آمد، خيلي ناراحت بود. (من معمولاً «آقا» صدايش مي‌کردم چون سختم بود که اسمش را صدا کنم و بگويم مجتبي، فکر مي‌کردم خيلي سبک است، اگر اسمش را صدا بزنم. ايشان هم مرا هميشه «خانم» صدا مي‌زدند.) گفتم: آقا! چرا اينقدر دلگيري؟ ناراحتي؟ گفت: والله انگشتر بهترين عزيزم را در آبادان جاگذاشتم. اگر بيفتد و گم شود، واقعاً برايم سنگين تمام مي‌شود. گفت: بيا امشب دوتايي زيارت عاشورا و دعاي توسل بخوانيم، شايد اين انگشتر گم نشود. يا از آن بالا نيفتد و گم نشود و خيلي جالب اينجا بود که ما زيارت عاشورا خوانديم و راز و نياز کرديم و خوابيديم. صبح که بلند شديم، ديديم انگشتر روي مفاتيح‌الجنان است. اصلاً باورمان نمي‌شد

سلامفك كنم ماجراي انگشتر دوست شهيدشون تو كتاب نباشه،اونم خيلي قشنگه،خوش بحالتون رفتيد شلمچه،دعا كنيد شهدا من روسياه رو هم بطلبن،ممنون ان شاءالله،شهادت نصييتون،يا زهرا

سلام،آمين،ممنون از دعاتون،ذعاگويم ومحتاج دعاي خيرتون

سلام،ممنون،ان شاءالله،ميبينيد تو اين نوا شهيد علمدار چه سوز دلي داره و چه اشكي ميريزه،ايناست كه ديوونم ميكنه

سلام،ممنون،موفق باشيد

سلام،ممنون،ان شاءالله،دعاگويم و محتاج دعاي خيرتون

سلام،ممنون،ان شاءالله،دعاگويم و محتاج دعاي خوبان

سلام،دعا كنيد ادامه دهنده راهشون باشيم و ما ديگه باعث غربت بيشترشون نشيم،ممنون،دعاگويم و محتاج دعاي خوبان

شفاعتشون نصيبمون ان شاءالله،ممنون

ان شاءالله،من قبلن به دوستان هم گفتم سعي كنن با يه شهيد دوست بشن تا تاثيرش رو تو زندگيشون ببينن،ان شاءالله كه شرمنده شهدا نشيم،ممنون،يا حق

سلام،ممنون،ان شاءالله

سلام،ممنون،دعا كنيد بتونيم ادامه دهنده راهشون باشيم و تو اين راه ثابت قدم باشيم ،التماس دعا،يا علي

سلام،ان شاءالله،ممنون،ان شاءالله بتونيم ادامه دهنده راهشون باشيم