سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستدار علمدار

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ دوستدار علمدار خوش آمد میگویم ... شهید علمدار : بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند..

                                                    زندگینامه
سید مجتبی علمدار ، فرزند سید رمضان ، در سحر گاه بیست و یک ماه رمضان و در یازدهم دی ماه سال 1345 در شهر ولایتمدار ساری و در خانه ای که با عشق به اهل بیت (علیه السلام ) مزین شده بود ، دیده به جهان گشود .   
پدرش کفاش ساده دل و متدینی بود که بیش از همه چیز به رزق حلال اهمیت می داد . سید مجتبی دوران تحصیل را در مدارس زادگاهش سپری کرد . سال 1362 و در ایام هنرستان،که هفده سال بیشتر نداشت،به ندای هل من ناصر حسین(علیه السلام)زمان،خمینی کبیر(ره) لبیک گفت و راهی جبهه شد .
از کوه های سر به فلک کشیده غرب تا دشت های تفدیده جنوب،در همه عملیات ها حضور او برای فرماندهان و رزمندگان نعمت بود.
قدرت بدنی بالا، شجاعت، ایمان و تقوی و برخورد صحیح از او انسان کاملی ساخته بود.
رفاقت و همراهی با انسان های وارسته ای نظیر شهیدان مردانشاهی و حسین طالبی نتاج و... بسیار در او تأثیر گذار بود.
سال 1366 به فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم لشکر 25 کربلا منصوب شد. و این در حالی بود که تا این تاریخ چندین بار به شدت مجروح شده بود .
بعد از آن نیز به شدت مجروح و شیمیایی شد. به طوری که طحال و قسمتی از روده هایش را برداشتند.اما این اتفاقات باعث نشد از جمع با صفای رزمندگان جدا شود.پس از پایان جنگ تا دو سال در واحد طرح و عملیات تیپ سوم لشکر در همان مناطق ماند. سید طی این دوران از لحاظ معنوی بسیار رشد کرد.
سال1369 به ساری بازگشت و ازدواج کرد . سید با مسئولیت امور ورزش در لشکر 25 کربلا مشغول شد . اما او انسانی نبود که به زندگی و شغلی آسوده آرام بگیرد.
                                                           ***                                                                                                              
ما زنده از آنیم که آرام نگیریم                       موجیم که آسودگی ما عدم ماست
هیئت بنی فاطمه(علیه السلام)با تلاش او راه اندازی شد.جلسات هیئت در منازل شهدا برگزار می شد.
بعد از آن هیئت رهروان امام خمینی (ره)و راه اندازی بیت الزهرا(علیه السلام)نتیجه تلاش های خستگی ناپذیر او ودوستانش بود.
تلاش سید در جذب و هدایت جوانان به این هیئت ثمر داد. شیوه هیئت داری او بسیار جذاب و جدید بود .
هیئت سید جوانانی را که به دنبال معارف ناب اهل بیت( علیه السلام)بودند سیراب می کرد .
سوز درونی، اخلاص و سیمای ملکوتی سید همه را جذب می کرد .
سال  1374به طرز عجیبی به مهمانی خانه خدا دعوت شد! و این سفر بسیار در حال درونی او تأثیر گذار بود.
می گفت انسانی که از سفر معنوی حج برگشت، نباید در این دنیا بماند!
سید در جواب دوستان ، که از اوضاع اقتصادی گله می کردند ، گفت: «این سی ساله عمر ارزش این حرف ها را ندارد ! بارها از عبارت سی سال عمر برای خودش استفاده می کرد. »
شب یازدهم شعبان سال 1375 در جمع دوستان به زیبایی نغمه سرایی کرد. سپس از غیبتش در شب نیمه شعبان صحبت به میان آورد!
در مراسم نیمه شعبان همه منتظر نغمه سرایی سید بودند. اما خبری از او نشد. سید بر روی تخت بیمارستان بود. عوارض شیمیایی به سراغش آمده بود.
چند روز بعد و درست در روز یازدهم دی ماه و در سی امین سالگرد میلادش، پرنده روح سید از عالم خاک پر کشید و به یاران شهیدش پیوست.
تشییع پیکر او یکی از بزرگ ترین اجتماعات مردم ساری بود . طول جمعیت به کیلومترها می رسید . سید در کنار دوستانش در گلزار شهدا آرمید.
اما از آن روز وظیفه دیگر او آغاز شد. و یقینا تا آینده ادامه خواهد داشت ! سید در دوران حیات به دنبال هدایت مردم بود. خداوند هم در قرآن شهدا را زنده می خواند و...
سید هنوز مشغول هدایت است . و به دنبال ماست تا راه را کج نرویم . ان شاءاللّه

منبع:کتاب علمدار،زندگینامه و خاطرات ذاکر شهید سید مجتبی علمدار



[ چهارشنبه 92/8/8 ] [ 10:1 صبح ] [ دوستدار علمدار ]

نظر