در زمان ریاست جمهوری،حضرت آیت الله خامنه ای یک چک پنجاه هزار تومانی برای نخست وزیر وقت-مهندس میر حسین موسوی- ارسال می نماید و می فرمایند:
این حداکثر پولی است که ممکن است از بیت المال در هزینه های شخصی بنده جابجا شده باشد،کمتر از این است،ولی شما این مبلغ را به حساب خزانه دولت واریز کنید تا من مدیون بیت المال نباشم.
مهندس حمید میرزاده
[ شنبه 91/5/7 ] [ 5:26 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
چند ماه قبل از رحلت امام(ره)،مرتب از من(امام خامنه ای)می پرسیدند که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری،می خواهید چه کار کنید.
من خودم به مشاغل فرهنگی علاقه زیادی دارم،فکر می کردم که بعد از اتمام دوره ریاست جمهوری
به گوشه ای بروم کار فرهنگی بکنم.
وقتی از من چنین سوالی کردند، گفتم:اگر بعد از پایان دوره ریاست جمهوری،امام به من بگویند که بروم رئیس عقیدتی ،سیاسی گروهان ژاندارمری زابل بشوم- حتی اگر به جای گروهان پاسگاه بود-من دست زن و بچه ام را می گیرم و می روم،والله این را راست می گفتم ، از ته دل بیان میکردم ،یعنی برای من زابل مرکز دنیا می شد و من در آنجا مشغول کار عقیدتی،سیاسی می شدم،به نظر من بایستی با این روحیه کار و تلاش کرد و زحمت کشید،در این صورت خدای متعال به کارمان برکت خواهد داد.
نقل در دیدار با مسئولان تبلیغات اسلامی در پنجم اسفند1370
[ جمعه 91/5/6 ] [ 6:17 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
یک وقت بدون اطلاع وارد محله ای برای دیدن خانواده شهیدی شدیم،دیدیم محله پراز جمعیت است و برای ورود مقام معظم رهبری ،گاو و گوسفند آماده کرده اند.
آقا با دیدن این صحنه ناراحت شدندو فرمودند:مگر من نگفتم مزاحم مردم نشوید و دیدار من بدون اطلاع قبلی باشد.
ما عرض کردیم:آقا از دفتر اطلاعی نداده اند.
بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند:بگو ببینم چه کسی آمدن مرا به شما اطلاع داده است،آیا از دفتر اطلاع داده اند؟
پدر شهید عرض کرد:نه آقا ،من دیشب حاج آقا روح الله را در خواب دیدم.پسرم علی رضا نیز در کنار امام (ره)نشسته بود.
امام(ره)رو به من کردند و فرمودند:فلانی ،فردا شب مهمان عزیزی داری،از مهمانت پذیرایی کن.
گفتم:مهمان من کیست؟
فرمودند:رهبر مهمان شماست، با تعجب گفتم رهبر می خواهد به خانه ما بیاید؟
پسرم گفت:بله بابا،رهبر می خواهد به خانه ما بیاید از ایشان پذیرایی کنید.
به نقل از حجت الاسلام احدی
[ جمعه 91/5/6 ] [ 3:21 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
آقای سید حسن نصرالله می گفت:یک دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم.اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب الله سخت می گذشت.
کنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود،همه توطئه ها شده بود که حزب الله را نابود کنند.
موقعی که ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم ،ایشان به ما امید داد و فرمود: شما پیروز می شوید ،این چیزها زیاد مهم نیست.
سپس اضافه کردند: من در اداره امور کشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی شود.
به دوستان و اعوان و انصار می گویم که آماده شوید به جمکران برویم.
راه قم را در پیش می گیریم و راهی مسجد جمکران می شویم.
بعد از راز و نیاز با آقا،من احساس می کنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمایی می کند و من در آنجا به تصمیمی می رسم و مشکل بدین صورت حل می شود و همان تصمیم را عملی می کنم.
به نقل از حجت الاسلام والمسلمین کعبی
[ جمعه 91/5/6 ] [ 12:23 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
خبرگزاری فارس: همسر شهید رضایینژاد میگفت "آرمیتا پدرش را از دست داد اما فرصتهایی در زندگی او پیش آمد که شاید با حضور داریوش هیچگاه پیش نمیآمد." مثل نزدیکی عجیب آرمیتا به امام خامنهای...
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس «توانا»، اول مرداد ماه، اولین سالگرد شهادت «شهید داریوش رضایینژاد» است، سومین شهید از شهدای هستهای. دو شب پیش مستندی با عنوان «آرمیتا مثل پری» از شبکه سراسری پخش شد. مستندی که مستحق دستمریزادی اساسی به دستاندکارانش بود.
مستندی که در آن "آرمیتا"ی 5 ساله قهرمان داستان بود. "آرمیتا"یی که حداقل بین تمام شهدای هستهای تنها فرزندیست که شاهد شهادت پدر بوده است.
*با مادر در مورد گرمای سنگ مزار پدر حرف میزند. اینکه سنگ قبر خیلی گرمه و بابا اذیت میشود. یاد جمله شهید رضایینژاد افتادم "به خونه خوش اومدی ..." این را وقتی از آرمیتای یک روزه فیلم میگرفت با خوشحالی تکرار میکرد ... حس کردم باز هم بابا میگوید "خوش اومدی..."
*مادر میگفت "آرمیتا پدرش را از دست داد اما فرصتهایی در زندگی او پیش آمد که شاید با حضور داریوش هیچگاه پیش نمیآمد." او یکی از این فرصتهای استثنایی را نزدیکی عجیب آرمیتا به امام خامنهای میداند. او که آرمیتا گاهی "بابا" و اغلب "حضرت آقا" صدایش میکند. همان کسی که مادر میگوید "آرمیتا چیزی را بدست آورد که خیلیها از آن محرومند..."
*قصه دختر و پدر سر پرماجرایی دارد. از دلتنگیهای آرمیتا تا حرفهایش. آرمیتایی که حالا پدری به بزرگی امام امت دارد. باخودم فکر میکردم بزرگترین عنوانی که تاکنون به ما جوانترها داده شده، افسر جنگ نرم است. اما افسر کجا و فرزند کجا؟ آرمیتا میگفت برای دیدن حضرت آقا به خانه ایشان میرود. میگفت به او گفتهاند که هروقت میخواهد میتواند پیش آقا برود. اینکه میتواند "هیچ ترتیبی و آدابی مجوی، هرچه میخواهد دل تنگت بگو..." و آقا چه با حوصله نقاشیهایش را نگاه میکرد و توضیح میخواست...
*آن شب دلم میخواست چهره ضدانقلاب و استکبار را ببینم. قصه آرمیتا و پدرش داستان پردردی است که هرچند بسیاری از مردم را به گریه واداشت، اما سربلندی عجیبی برای نظام اسلامی به دنبال داشت. گفتوگوهای مستند برآمده از زبان کودکی بود که قطعاً نمیتواند دلتنگی دوری از پدرش را پنهان کند اما نمیدانم چه سِرّی در رابطه او با ولی زمان بود که تا این حد آرامش کرده بود.
*مادر میگفت "بسیاری از افراد میپرسند آیا آنچه رسانهها درباره آن دیدار نوشتند و گفتند واقعی بود؟ به آنها میگفتم واقعیتر از حقیقت بود و البته من برای نزدیکی او با آقا هیچ تلاشی نکردم!" نمیدانست سّر این علاقه عجیب و غیرقابل منتظره چیست... البته فکر میکنم خود آرمیتا رازش را میداند. آخر وقتی مادر آرمیتا به او گفت: دیدی اشتباهی به آقا گفتی بابا؟ جواب داد:"خب بابای همه ست دیگه..."
*یاد صدای شهید رضایینژاد افتادم که وقتی آرمیتا کوچولو لب ساحل از صدایی کوچک احساس ناامنی کرد و ترسید، تکرار میکرد "نترس، نترس، بابا اینجاست..."
سخنی با دوستان
آرمیتای 5 ساله فهمید که امام خامنه ای بابای همه ست ما نفهمیدیم
که اگر میفهمیدیم وضعمون این نبود
اگر مردم ما اون حسی رو که نسبت به امام خمینی داشتند بعد از ایشان نسبت به امام خامنه ای میداشتند کشورمون به این اوضاع گرفتار نمیشد
بعد از رحلت امام خمینی که امام امت اسلامی بودند ، لفظ امام برای جانشینشون به رهبر انقلاب اسلامی تغییر کرد و این بلایی بود که بر سر ما آمد
اگر همه مردم میفهمیدند که ایشان امام خامنه ای هستند،پدر ما هستند،بابای ما هستند و حرفشون رو گوش میکردند هیچکس جرأت نداشت نگاه چپ به کشورمون داشته باشه
کاش قدر وجودشون،قدر این نعمت الهی رو بدونیم
مبادا روزی به این نتیجه برسیم که دیگه دیر شده باشه و دیگه اون موقع حسرت خوردن فایده ای نداره
اللهم احفظ قاعدنا الامام الخامنه ای
دوستدار علمدار
[ چهارشنبه 91/5/4 ] [ 9:1 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
مشرق-- به کار بردن واژه «امام» برای رهبر کبیر انقلاب اسلامی و معمار نظام مقدس جمهوری اسلامی از سالها قبل از پیروزی انقلاب، بین دو واژه زیبای خمینی و امام، پیوندی برقرار کرده بود که پس از پیروزی انقلاب، با اشاره به یکی از این دو واژه، خود به خود دیگری در اذهان متبادر میشد.
هر چند در همان ابتدای انقلاب عده ای از کج اندیشان مغرض یا ساده لوحان جاهل، برای ایجاد سوال در این راستا، میگفتند مگر ما بیش از 12 امام داریم! اما جامعه اسلامی و انقلابی ایران با عشق و علاقه و از سر اعتقاد و به صورت حقیقی، کلمه امام را برای آن عزیز سفر کرده به کار برد و در تمامی نوشته ها، خطابهها و رسانهها از ایشان با عنوان «حضرت امام خمینی» یاد میشد.
به کار بردن این عنوان برای خمینی عزیز، ریشه در اعتقادات دینی، آموزههای اسلامی و نظریه سیاسی شیعه دارد. نظریه سیاسی شیعه مبتنی بر اندیشه «امت و امامت» است. در واقع در یک جامعه اسلامی که حکومت آن دینی و اسلامی باشد، پیشوا و رهبر جامعه را امام گویند.
سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ آیا برای به کار نبردن این واژه برای رهبر معظم انقلاب اسلامی، توجیه عقلانی، دینی و عرفی وجود دارد؟
شاید عده ای قلیل حساب شده مانع از به کار بردن این واژه برای مقام معظم رهبری در سال 1368 شده باشند و دیگران نیز با این تصور که شاید تکرار این واژه برای دیگری از عظمت حضرت امام خمینی(ره) بکاهد، آن عده قلیل را تبعیت کردند، اما امروز باید با صراحت و شجاعت اعتراف کنیم که در سال 1368 و پس از رحلت حضرت امام خمینی(ره)، پس از اعلام نام «خامنه ای عزیز» از سوی خبرگان رهبری، دچار اشتباهی بزرگ شدیم و آن اشتباه این بود که از ایشان با عنوان «امام» یاد نکردیم.
پس از گذشت دو دهه، افرادی از بزرگان به این اشتباه امت و به ویژه نخبگان این امت اعتراف کردند. پس از فتنه سال 88 یکی از مراجع عظام تقلید، یعنی حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی، با صراحت اعلام کرد که اشتباه کردیم و باید از همان اول از ایشان با عنوان «امام خامنه ای» یاد
” سوال این است که چرا در نظام جمهوری اسلامی که دارای یک نظام دینی، اسلامی و با محوریت ولایت فقیه است، پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی(ره)، واژه «امام» برای خلف صالح ایشان، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی) به کار برده نشد؟ "
میکردیم.
اکنون مدتی است که در جامعه، بین مردم، مسئولان و در برخی از رسانه ها، به این مهم توجه میشود و از رهبر انقلاب اسلامی و ولی فقیه حاکم با عنوان «امام خامنه ای» یاد میگردد.
باید اهتمام ویژه ای داشت و اشتباهی را که در گذشته به هر دلیلی مرتکب شدیم، جبران نماییم. صدا و سیما باید در این مسیر به رسالت رسانه ای خود به عنوان رسانه ملی که نقش مهمی در فرهنگ سازی دارد، عمل نماید. ائمه جمعه سراسر کشور و دیگر صاحبان تریبون و قلم باید بسیج گردند. وظیفه خود بدانیم که اولاً از رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ادای حق جایگاهش، با عنوان «امام خامنه ای» یاد کنیم و ثانیاً دلیل به کار بردن این عنوان را برای مردم تبیین نماییم. هر چند مردم ما به خوبی میفهمند که خامنه ای امام است، به همان دلایلی که خمینی امام بود، اما این فهم و اعتقاد مردم، ضرورت تبیین را مرتفع نمیسازد.
امام یعنی راهنما، پیشوا، رهبر و کسی که باید به او اقتدا کرد و از او تبعیت نمود. پیش نماز را از این جهت امام جماعت گویند که مردم در اقامه نماز کاملاً از او تبعیت میکنند. در نظام سیاسی اسلام، مردم در حکم «امت» و رهبر یا حاکم جامعه در حکم «امام» است.
یعنی نظام سیاسی اسلام، نظام «امت و امامت» است. این نظام ریشه در اصول اعتقادی و جهان بینی توحیدی دارد. در اندیشه توحیدی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداوند است و خداوند نیز انسان را حاکم بر سرنوشت خویش قرار داده است. حاکمیت خداوند بر دو نوع تکوینی و تشریعی است. بر اساس اعتقاد به حاکمیت تکوینی خداوند، هیچ موجودی، از ذرات بی مقدار و بی جان گرفته تا پیچیده ترین پدیدههای جاندار آفرینش، از حوزه قدرت و قلمرو علم خداوند خارج نیست «لا یعزب عنه مثقال ذره فی السموات و لا فی الارض» ( سبا، آیه 3)
این خداوند حکیم که هم خالق جهان است و هم رب و پرورش دهنده و هدایت کننده موجودات، انسان را موجودی مختار و با اراده آفریده و او را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته و در عین حال، راه سعادت و درست زندگی کردن را با فرستادن انبیا و کتب آسمانی به او نشان داده است «انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفوراً» (انسان، آیه 3)
خداوند با فرمان «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» (نسا، آیه 59)، حاکمیت تشریعی خود را از سه راه اعمال نموده و به عبارت دیگر مسیر اطاعت خدا را مشخص کرده است. انسان از سه طریق با توجه به شرایط زمانی خداوند را اطاعت میکند:
الف- اطاعت از پیامبر اکرم(ص) که ولایت مستقیم از خداوند دارد «النبی اولی بالمومنین من انفسهم» (احزاب، آیه 6)
ب- اطاعت از امامان معصوم(ع) که ولایت از نبی اکرم(ص) دارند «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
ج- اطاعت از ولی فقیه عادل که در زمان غیبت امام زمان(عج) به نیابت از آن حضرت ولایت امر و امامت امت بر عهده وی میباشد. در توقیع شریف امام زمان(عج) آمده است: «و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا فانهم حجتی علیکم و انا حجه الله علیهم»
بر اساس ادله عقلی و نقلی، فقهای جامع الشرایط دارای ولایت و امامت عامه هستند. هر چند امامت خاص از آن رسولان و امامان معصوم(علیهم السلام) است، لکن از حیث ولایت و امامت در امر اداره جامعه هیچ تفاوتی میان فقیه جامع الشرایط با امام معصوم و پیامبر اکرم(ص) وجود ندارد. معنی ولایت مطلقه فقیه چیزی جز آنچه گفته شد، نیست.
حضرت امام خمینی(ره) در کتاب ولایت فقیه (حکومت اسلامی) حقیقت مذکور را چنین بیان میدارند: «اگر فرد لایقی که دارای این دو خصلت(علم به قانون و عدالت) باشد به پا خاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که حضرت رسول اکرم(ص) در امر اداره جامعه داشت، دارا میباشد و بر همه مردم لازم است از او اطاعت کنند. این توهم که اختیارات حکومتی حضرت رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود و یا اختیارات حکومتی حضرت امیر بیش از فقیه است، باطل و غلط است. البته فضایل حضرت امیر(ع) از همه بیشتر است. لکن زیادی فضایل معنوی، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. همان اختیارات ولایتی که حضرت رسول و دیگر ائمه (صلوات الله علیهم) در تدارک سپاه، تعیین ولات و استانداران، گرفتن مالیات و صرف آن در مصالح مسلمانان داشتند، خداوند همان اختیارات را برای حکومت فقیه قرار داده است.» (حکومت اسلامی، ص 55)
بنابراین در نظام سیاسی اسلام، امامت فقیه به نیابت از امامت معصوم(ع) است و همان اختیارات حکومتی معصوم را دارد. وقتی هیچ تفاوتی بین اختیارات امامت فقیه یا ولایت فقیه با ولایت و یا امامت معصوم (ع) نباشد، بین اختیارات فقهایی که واجد شرایط ولایت و امامت مسلمین باشند نیز هیچ تفاوتی وجود ندارد. همان اختیاراتی را که حضرت امام خمینی(ره) از حیث ولایت و امامت بر مسلمین از آن برخوردار بودند، اکنون ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) نیز از همان اختیارات برخوردار است.
[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 4:20 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
سخنرانی دکتر رامین
بررسی 5 کلید واژه امام خمینی که از ادبیات ساسی حذف شد
غربیها با سه کلیدواژهی آزادی، دموکراسی، و حقوق بشر افکار عمومی را اداره میکردند. شرقیها با دو کلیدواژهی مبارزهی پرولتاریا با امپریالیسم و برابری. امام پنج کلیدواژهی قرآنی را در مقابل آن پنج کلیدواژه قرار دادند.
اصل «امامتمحوری» مهمترین کلیدواژه بود. سیستم امت-امامت حرف جهانشمول اسلامی بود که در عرصهی سیاست احیا شد.
ده سال هر کاری کردیم، یک رسانهی غربی پیدا شود که بگوید «امام خمینی»، نشد! همه میگفتند «آیتالله خمینی».
سال 59 به یکی از اساتید یهودی آلمان گفتم «استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟». خندهای کرد و گفت «آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!». کیفاش را باز کرد و یک کتاب درآورد. ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود. گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد. وقتی ما بگوییم "امام"، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود. چون کلمهی "امام" قابل ترجمه نیست. ولی وقتی بگوییم "رهبر"، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد. دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم. کلمهی "رهبر" به نفع ما و کلمهی "امام" به نفع آقای خمینی است. از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد، ما به ایشان میگوییم "آیتالله"، اما "امام" یک بار معنوی دارد! از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!». با این صراحت این را به من گفت.
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی». آن موقع ما امتحان کردیم رسانههای غربی آیا میپذیرند ما یک آگهی بدهیم به نام «امام خمینی»؟ میخواستیم 60،000 مارک بدهیم که یک آگهی چاپ کنند، قبول نکردند!
شهریور 58 که در مجلس خبرگان قانون اساسی شهید بهشتی کلمهی امامت را در قانون اساسی گذاشت، ریاست آن مجلس با آقای منتظری بود. امام خمینی گفت شما نمیتوانی مجلس را اداره کنی، برو کنار، آقای بهشتی اداره کند. وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است، کشور ریخت به هم. بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد. امیرانتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود. سر یک کلمه کشور ریخت به هم!
امامتمحوری، امّتگرایی، عدالتگستری، و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود.
امام خمینی از دنیا رفتند. آقای هاشمی رفسنجانی آمدند پنج روز بعد از رحلت امام خمینی در دومین خطبهی اولین نمازجمعهی بعد از رحلت امام، راجع به ولایت فقیه دو جمله گفتند. یک : «ما نمیخواهیم بعد از رحلت امام خمینی به جانشی ایشان "امام" بگوییم». این همه دعوا داشتیم با شرق و غرب؛ امام حاضر شد شهید بهشتی را قربانی کند برای این کلمه؛ قانون اساسی پنج بار روی امامت ولی فقیه تأکید کرده، امام این را از سال 48 مطرح کرده، شما میگویی نمیخواهیم؟ به اسم اعزاز امام خمینی گفتند به جانشیناش نمیگوییم امام! انگار یکی به شما بگوید من چون خیلی شما را دوست دارم، افکار شما را میخواهم با شما دفن کنم! جملهی دومشان این بود : «خبرگان مرجع تعیین نکرده است». یعنی جانشین امام خمینی نه مرجع است و نه امام.
وقتی ایشان جای «امام» گذاشت «رهبر»، «امّت» شد «ملّت». یعنی عملاً سیستم ملت-رهبر انگلیسیها را پذیرفتیم و سیستم امت-امامت امام خمینی را کنار گذاشتیم. وقتی «امّت» شد «ملّت»، عناصر امّت یعنی «خواهران و برادران قرآنی» -که وظایفی مثل امر به معروف و نهی از منکر نسبت به هم دارند-، تبدیل شدند به عناصر ملت یعنی «شهروند» و « هموطن».
اما کلمهی سوم یعنی «عدالت»؛ مقدسترین کلمهای که آقای هاشمی در دوران ریاستجمهوریشان ابداع و به تحمیل کردند به نظام اسلامی، کلمهی «توسعه» بود. فرق عدالت و توسعه این بود که «عدالت» را خدا و پیغمبر (ص) و علی مرتضی (ع) تعریف میکنند، اما «توسعه» را صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی و صهیونیستهای عالَم.
در عرصهی بینالملل هم دو کلیدواژهی قرآنی «مستکبرین» و «مستضعفین» را ایشان اصلاح کردند و گفتند «مستکبرین» فحش و توهینآمیز است! به جایش بگوییم «قدرتهای جهانی»! خب وقتی گفتی «مستکبرین» باید با آنها «مبارزه» کنی، اما وقتی گفتی «قدرتهای جهانی» باید با آنها «تعامل» کنی. «مستضعفین» را هم کردند «قشر آسیبپذیر»؛ یعنی آدمهای بیعرضهای که خودشان پذیرای آسیباند!
پنج کلیدواژهی قرآنی امام خمینی که اساس گفتمان نهضت اسلامی بود، توسط ایشان تغییر پیدا کرد به همان کلیدواژههایی که دشمنان میخواستند.
تا موقعی که کلیدواژههای قرآنی امام خمینی –که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است- احیا نشود، هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است.
شما هر لعنی که به ...... بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید «امام خامنهای».
مشکلی که هست هم این است که همه میگویند «دیگران بگویند ما هم میگوییم!». اصولگراها میگویند صداوسیما شروع کند، ما هم میگوییم! صداوسیما میگوید ما که از روحانیون نمیتوانیم جلو بیفتیم! روحانیون میگویند تا مدیران ارشد نظام خودشان نگویند که ما نمیتوانیم جلوی مردم بگوییم! مدیران ارشد میگویند وقتی جوانان انقلابی هم نمیگویند، ما بگوییم و هزینه بدهیم؟! و...
بعضی هم میگویند نگوییم چون قبلاً کسی (حشمتالله طبرزدی) این کار را کرده و سابقهی خوبی ندارد این کار در ذهن مردم! خب خوبها باید پرچمدار این کار شوند که این کار به اسم آنها ثبت شود و آن سابقه پاک شود.
آیتالله سید محمدباقر حکیم پا میشود میرود نجف. از آنجا نامه مینویسد به «حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای». یک هفته بعد شهیدش میکنند. آن مرد بزرگ میفهمد که باید از آنجا پیغام دهد «امام خامنهای». سید حسن نصرالله میفهمد در سختترین شرایطی که دارد، باید بگوید امام خامنهای! ما اینجا نشستهایم و نمیگوییم!
اگر نعمت خدا را قدر ندانیم، میفرماید «انّ عذابی لشدید». روز قیامت هم آنجا ندا داده میشود که «وقفوهم انّهم مسئولون، ما لکم لا تناصَرون». هی حرف را انداختند از این طرف به آن طرف.
[ چهارشنبه 91/3/24 ] [ 1:23 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
ای حسرت جان وتنم تنها دلیل بودنم
آه ای شهادت العجل آه ای شهادت العجل
چشم منو امر ولی جان منو سید علی
ای مقتدایم چشمان تو مومن شدم بر ایمان تو
در دست مهدی دستان تو
جانم فدای سید علی جانم فدای سید علی
[ چهارشنبه 91/3/10 ] [ 1:42 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
خبرگزاری فارس: آخرین جلسه ای که در حضور حاج حسن بودم خاطره پدر شهید احمدی را در قم برایش تعریف کردم.
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، حجتالاسلام رحیمیان نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگران در مراسم شب خاطره که یاد بودی برای شهید طهرانی مقدم بود با اشاره به اینکه شهدا نیازمند تجلیل ما نیستند، ما محتاج توجه آنها هستیم، گفت: شهید طهرانی مقدم مظهر تذهیب و ترقی بود. ایشان و همه شهدا نقطه اوج حق در مقابل نقطه اوج باطل هستند. حجتالاسلام رحیمیان اظهار داشت: حدود سه یا چهار روز قبل از انفجار حاج حسن از من قول گرفتند که در جمع همکارانشان حضور پیدا کنم و مثل چندین جلسه قبل از امام(ره) و مقام معظم رهبری صحبت کنم اما این توفیق برای من حاصل نشد که آخرین دعوت ایشان را اجابت کنم لذا وظیفه خودم می دانم تا آخر عمر هر جا مراسمی در رابطه با ایشان برگزار می شود و از دعوت می کنند بر اساس آن دعوت آخر حضور پیدا کنم و عرض ادب کنم به ساحت ایشان. نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگران با بیان اینکه من افتخار همسایگی و دوستی با ایشان را داشتم ادامه داد: چند نکته از شخصیت شهید طهرانی مقدم را که مشاهدات خودم بوده تعریف می کنم: در طول آشناییمان هیچ وقت ایشان را در نماز جماعت مسجد غایب ندیدم و این از نشانه های مومن است که در نماز اول وقت آن هم در مسجد و به جماعت شرکت کند. حجتالاسلام رحیمیان تاکید کرد: ندیدم از او کار خیری بخواهی و جواب منفی بدهد. حاج حسن در مدیریت و پشتیبانی چند حوزه علمیه که بنده خودم هم بودم حضور داشت و میدیدم کار اصلی را خودش به دوش می گرفت. نماینده مقام معظم رهبری در بنیاد شهید و امور ایثارگرانگفت: هر وقت شهید مقدم من را می دید مکررا از من می خواست خاطرات بدون واسطه خودم از امام را که در کتاب دستهای آفتاب هم جمعآوری کرده ام و حاج حسن آن را خوانده بود تعریف کنم و می گفت: برای آقا هم همچین کتابی جمع اوری بکنیدها! عشق واقعی به ولایت داشت. رحیمیان اظهار داشت: طهرانی مقدم هر وقت من را در مجموعه شان دعوت می کرد برخوردش بین آن جمع طوری بود که اگر مقدم را نمی شناختم فکر می کردم او تدارکات چی و یک خادم است. کسی که او را نمی شناخت متوجه نمی شد او فرمانده این جمع است. این تواضع و بی دعا و صمیمی بودن از نشانه های مردان خداست که نقطه اوجش در ایشان بود. حجت الاسلام رحیمیان در پایان گفت: آخرین جلسه ای که در حضور حاج حسن بودم خاطره پدر شهید احمدی را در قم برایش تعریف کردم که به قول آیت الله فاضل لنکرانی این یک خواب نبود بلکه یک مکاشفه بوده است. پدر شهید احمدی دیده بود امام زمان(عج) آمده اند و می گویند ما نایب خودمان را تنها نمی گذاریم و حمایتش می کنیم. در همان مکاشفه فاطمه زهرا(س) به پدر شهید فرموده بود مبادا همانگونه که شوهرم علی(ع) را تنها گذاشتند شما فرزندم علی را تنها بگذارید. شهید طهرانی مقدم از من موکدا خواست هر جا رفتم این خاطره را تعریف کنم.
[ شنبه 91/3/6 ] [ 3:12 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
اماما بگذار تا از دریچه چشم تو بنگرم لبخند ماه را
[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 5:53 عصر ] [ دوستدار علمدار ]