پيام
+
مي خواستم برم کربلا زيارت امام حسين(ع).
همسرم سه ماهه حامله بود.
التماس و اصرار که منو هم ببر؛مشکلي پيش نمي آيد.
هر جوري بود راضيم کرد.
با خودم بردمش،اما سختي سفر به شدت مريضش کرد.
وقتي رسيديم کربلا،اول بردمش دکتر.

||عليرضا خان||
93/1/20
دوستدار شهيد علمدار
دکتر گفت:احتمالا" جنين مرده،اگه زنده هم باشه اميدي نيست چون علائم حياتي نداره.
وقتي برگشتيم مسافرخونه،خانم گفت:من اين داروها رو نميخورم،بريم حرم.
هر جور که ميتوني منو برسون به ضريح آقا.
زير بغلهاش رو گرفتم وبردمش کنار ضريح.
تنهاش گذاشتم و رفتم يه گوشه اي واسه زيارت.
با حال عجيبي شروع کرد به زيارت.
دوستدار شهيد علمدار
بعد هم خودش بلند شد و رفت تا دم در حرم.
صبح براي نماز بيدارش کردم،با خوشحالي بلند شد و گفت:
چه خواب شيريني بود.الان ديگه مريضي ندارم.
بعد هم گفت:توي خواب خانمي رو ديدم که نقاب به صورتش بود،يه بچه زيبا رو گذاشت توي آغوشم.
بردمش پيش همون پزشک.
20دقيقه اي معاينه اش کرد.
آخرش هم با تعجب گفت:يعني چي؟موضوع چيه؟ديروز اين بچه مرده بود،
دوستدار شهيد علمدار
ولي امروز کاملا" زنده و سالمه!اونو کجا برديد؟کي اين خانم رو معالجه کرده؟
باور کردني نيست،امکان نداره؟
خانم که جريان رو براش تعريف کرد،ساکت شد و رفت توي فکر.
وقتي بچه به دنيا اومد اسمش رو گذاشتيم"محمد ابراهيم".
((محمد ابراهيم همت))
^Atefeh^
عالي بود زيارتش قبول باشه
پرورش ديني
خوشا به سعادتشون
بوستان ادب و عرفان
سلام ، اين زيارت قطعاً قبول است ، از ايشان التماس دعا داريم .
در انتظار آفتاب
بعضي واقعيتها مو به تن انسان راست ميکنه