پيام
+
بعد از شهادت همسرم «شهيد محمدعلي پلنگي کتولي» هر سال، فاميل دور هم جمع مي شديم و مراسمي مي گرفتيم. در يکي از اين سال ها که گوشت سهميه بندي شده بود، و به سختي پيدا مي شد، به هر دري که زدم، و هرجا که سفارش کردم، گوشت پيدا نکردم، به ذهنم رسيد که عدس پلو بدون گوشت درست کنم، يا براي مدتي مراسم را عقب بيندازم. از طرفي هم از اين که نمي توانستم مراسم ساده اي بگيرم، خيلي ناراحت بودم. شب با ناراحتي خوابيدم،
مجاورِآقا
93/2/23
دوستدار شهيد علمدار
همسرم را در خواب ديدم که آمد و گفت: «زهرا اصلاً نگران نباش، همه را دعوت کن و مراسمت را بگير، فردا همه چيز درست مي شود». صبح که شد اول وقت، يکي در زد. در را باز کردم، يک نفر غريبه بود. يک ران بزرگ گوشت به من داد و گفت: «اين را بگير و مراسمت را برگزار کن». من مي خواستم قيمت گوشت بپرسم که او خداحافظي کرد و رفت. شهيد محمدعلي پلنگي کتولي
منبع : سايت صبح
||عليرضا خان||
عالي ... ممنون از منتشر کردن فيدهايي که ما رو بفکر مي بره
❀حرف دل
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @};-
||عليرضا خان||
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم - ?حرف دل
نسيم صبح سعادت
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @};-