در سکوت هیاهوی شهر، دوستی قدیمی از من و شما سؤالی پرسیده و من و تو باید پاسخگو باشیم. «بعد از شهدا چه کردهایم؟!!!»
بنده پاسخ خود را در این پست به این دوست عزیز تقدیم میکنم:
«بعد از شهدا چه کردهایم؟»
ما بعد از شهدا سازندگی کردهایم، بنیاد شهید و امور ایثارگران افتتاح کردهایم. تمام خیابانها و کوچههایمان را با نام شهدا تزیین کردهایم. یادگاران جنگ (جانبازان) را در موزههایی با نام “آسایشگاه جانبازان …” نشاندهایم و به بهانههای مختلف (انتخابات مجلس، انتخابات ریاست جمهوری، روز جانباز، تهیه فیلم مستند و …) در موزهها حاضر میشویم از آنها تقدیر میکنیم! ما موزههای جانبازان را در نقاط با کلاس شهر (ولنجک، نیاوران، سعادت آباد و …) قرار دادهایم.
به خانوادههای شهدا عزت و احترام میکنیم؛ برای فرزندان شاهد و جانباز و ایثارگر سهمیه ورود به دانشگاه تعریف کردهایم. ما فرزندان شاهد را آنقدر دوست داریم که برای آنها اسامی منحصر به فرد انتخاب کردهایم. ما فرزندان ایثارگران را با نام “سهمیهای” در دانشگاهها صدا میزنیم. از همه مهمتر، در وانفسای ترافیک کلان شهرها، برای جانبازان مجوز طرح ترافیک صادر کردهایم.
ما برای ایثارگران و خانوادههای شهدا “کارت جانبازی” صادر کردهایم تا بتوانند با درصد تخفیف به شهربازی و سینما بروند. ما حتی در اتوبوسهای شرکت واحدمان هم، پشت صندلی آقای راننده، بزرگ نوشتهایم: “مخصوص جانبازان”
ما بعد از شهدا خیلی کارها کردهایم. هر سال دهها “یادواره شهدا” میگیریم. و البته تعدد این یادوارهها در ایام خاص هیچ ارتباطی به مناسبتهای سیاسی ندارد و ما فقط میخواهیم از خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران تقدیر کنیم نه تبلیغ!
ما شهدا را خیلی دوست داریم. ما در کتابهای درسیمان نه داستان دهقان فداکار میخوانیم، نه تصمیم کبری و نه پترس فداکار! ما فقط رشادتهای حمید باکری را میخوانیم و داستان چشمهای محمد ابراهیم همت را.
ما اصلا در کتاب ادبیات فارسی، افسانه رستم و سهراب نمیخوانیم. ما دلمان را به داستان غیر واقعی خوش نمیکنیم. در مدرسه برای ما از واقعیتهای جنگ ایران و عراق میگویند نه جنگ رستم و سهراب!
ما بعد از شهدا فیلمهایی با مضمون جنسی، عشق و عاشقی و مردهای 2 زنه نمیسازیم. ما فقط “روایت فتح” آوینی را میبینیم. ما آنقدر “آژانس شیشهای” ها داریم که مجبوریم نیستیم سالی بیست بار “آژانس شیشهای” ببینیم.
ما مانند “شهاب حسینی” زیاد داریم که به بازی در نقش شهدا افتخار کند.
ما به “جدایی مردم از شهدا” اسکار میدهیم، ما به زنان بیگانه دست میدهیم، ما حتی با آنها روبوسی هم میکنیم! ما تازه به این کارمان افتخار هم میکنیم! ما از ایران فرار نمیکنیم. ما از جایزه اسکار استقبال میکنیم. هر کس استقبال نکند “امّل” است، پس ما از “آقای اسکار” در فرودگاه امام خمینی (ره)
استقبال میکنیم تا “امّل” نباشیم. ما حتی اگر چاره داشتیم نام فرودگاه “امام خمینی” را نیز به فرودگاه اسکار” تغییر میدادیم تا باز هم “امّل” نباشیم.
ما “بیت المال” را دوست داریم. ما در سال “جهاد اقتصادی”، “اختلاس” نمیکنیم.
ما حرف چندین سال پیش آوینی را تعبیر نمیکنیم: «در جمهوری اسلامی همه آزادند الا حزباللهیها» ما باز “آژانس شیشهای” میبینیم.
ما هنوز “آژانس شیشهای” میبینیم.
ما به دیدار جانبازان میرویم. ما وقتی به دیدار با جانبازان در “موزهها” میرویم با خود دوربین عکاسی و فیلمبردار و خبرنگار میبریم، ما به همه میگوییم که به دیدار جانبازان رفتهایم. ما سریع مصاحبه میکنیم که ما آدم خوبی هستیم که به دیدار جانبازان رفتهایم. ما خیلی خوبیم خیلی!
ما با آرمانهای شهدا پیمان میبندیم. ما برای شهدا خیلی کارها کردهایم. ما دیگر قبول نداریم که مدیون خون شهدا هستیم!!! اصلاً شهدا مدیون ما هستند!
ما برای خانواده شهدا و ایثارگران کلاس میگذاریم! برای ورود به دفترمان باید با مسئول دفترمان هماهنگ کنند. جانباز هست که هست، شیمیایی هست که هست. اینهمه کار برایشان کردهایم. اینکه دلیل نمیشود ما حق و ناحق کنیم!!!! ما عدالت را رعایت میکنیم. ما بین جانباز و مردم عادی فرقی قائل نیستیم. "لطفا با وقت قبلی وارد شوید، حتی شما جانباز عزیز!!"
ما حتی برای رسیدن به پاسخ سوال “بعد از شهدا چه کردهایم” مسابقه میگذاریم، وعده جایزه میدهیم و ….
پینوشت: سکوت محض و نگاهی خیره به کارهایی که بعد از شهدا کردهایم! خیلی حرفها داشتم که برای پاسخ به این سوال بیان کنم، اما سکوت کردم. بغض را در گلو خوردم و یک لیوان آب هم رویش. از همان آبی که…
یادداشتی ازسعید ساداتی نگارنده وبلاگ جلبک ستیز
[ یکشنبه 91/4/11 ] [ 10:19 صبح ] [ دوستدار علمدار ]