به مناسبت آغاز سال تحصیلی
تا اشک را خواندم نوشتم مشق امشب درد
رنگ تمام سیبهای دفتر من زرد

تکرار شد یک بار دیگر آب بابا، آب
اما مدادم سرد دستم سرد تر از سرد
درس نخستم را نوشتم آب، جا خالی
عکس تو را نشناختم زیرش نوشتم مرد
هی زیر و رو کردم تمام خاطراتم را
نه هیچ تصویری تو را یادم نمیآورد
آن مرد در باران نیامد هرچه باران زد
هرچند این دفتر پر ست از واژهی برگرد
بر گردنم انداختم بابا پلاکت را
نامی که مانده بر پلاکت دلخوشم میکرد
آموزگارم داد زد، گفتم بگو بابا!
نام بزرگت بر زبانم بود گفتم مرد
ندا هدایتی
[ پنج شنبه 91/6/30 ] [ 11:56 صبح ] [ دوستدار علمدار ]