سردار شهید «حبیبالله افتخاریان» معروف به «ابو عمار»، در سال 1334 در شهرستان «بهشهر» متولد شد. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت و پس از فراغت از تحصیل به خدمت سربازی رفت. بعد از آن در اداره برق اصفهان مشغول کار شد و در عین حال به مبارزات سیاسی خود علیه رژیم پرداخت و به علت فشار عوامل شاه به کشور آلمان و بعد فرانسه مهاجرت کرد. شهید ابوعمار مدتی فرمانده سپاه مریوان و بانه و مدتی نیز فرمانده لشکر ویژه 25 کربلا را برعهده داشت. وی پس از سالها مبارزه و مجاهدت خالصانه در 19 اسفند 1363 هنگامی که دشمن بعثی شهر مریوان را زیر آتش گرفته بود، شهید ابوعمار در حین کمک کردن به مردم و هدایت آنها با پناهگاه، به شهادت رسید. روایتهای زیر بخشی از خاطراتی که درباره این شهید والامقام از زبان خانواده و همرزمانش نقل شده است:
***
*دولت سعودی بالای ساختمان 12 طبقهای، چند بلندگوی بزرگ گذاشته بود تا با پخش صدای بلند قرآن، شعارهای «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» حجاج تظاهرات کننده خنثی شود.
شهید ابوعمار روز قبل از مراسم از شب تا صبح تلاش کرد و به هر طریقی بود، از این ساختمان بالا رفت و سیم بلندگوها را قطع کرد و ما توانستیم با نصب بلندگوهای مناسب و قوی خودمان، برنامههای راهپیمایی روز «برائت از مشرکین» را انجام دهیم. نیروهای سعودی هم از اینکه نقشهشان خنثی شده بود، مبهوت مانده بودند.
*در فرودگاه جده، عمال سعودی کتابهای مفاتیح و حتی قرآن زائران ایرانی را توقیف و جمعآوری کردند. ابوعمار و یکی از دوستان چابکش، مخفیانه و با زرنگی خاص کشیک ایستادند و هنگام حرکت وانتی که کتابها را میبرد، ناگهان پشت آن سوار شدند.
پس از طی مسافتی و قبل از تخلیه کتابهای دعا هر دو پایین پریدند و توانستند بسیاری از کتابهای ضبط شده توسط آل سعود را برداشته و به کاروان برگرداندند. آن شب با شجاعت حاجی و همراهش دعای کمیل با شکوهی برگزار شد.
*از سفر حج که برگشت، مدت کوتاهی گذشت تا به آرزوی دیرینهاش برسد. مشخص شد که دعای او در آن سفر معنوی چه خوب و چه زود مستجاب شده است. دوستانش نقل میکردند که خودش گفته بود "من بعد از سفر حج به شهادت میرسم".
[ چهارشنبه 91/8/3 ] [ 11:0 صبح ] [ دوستدار علمدار ]