می گفت:
((من دوست دارم توی این عملیات همه توونم رو بذارم واسه پیروزی لشکر اسلام
دست آخر هم مثل امام حسین(ع)شهید شم،
طوری که بدنم توی آفتاب داغ بمونه،
پاره هاش رو هم کسی نتونه جمع کنه مگه خود آقا))
عملیات کربلای پنج خبر شهادت و مفقودالاثر شدنش به من رسید.
کربلای چهار شهید شده بود و جنازه اش مونده بود توی جزیره بوارین.
چند سال بعد جنازه اش پیداشد،
بالاتنه نداشت.
باقیمانده جسدش رو هم از روی پلاکی که به کمرش بسته بود و مهر و تسبیح توی جیبش شناختند.
خبرش رو که شنیدم بی اختیار یاد حرفای اون روزش افتام که گفته بود:
دوست دارم... دست آخر هم مثل امام حسین(ع)شهید شم،
طوری که بدنم توی آفتاب داغ بمونه،
پاره هاش رو هم کسی نتونه جمع کنه مگه خود آقا
[ چهارشنبه 91/9/1 ] [ 7:19 عصر ] [ دوستدار علمدار ]