سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستدار علمدار

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ دوستدار علمدار خوش آمد میگویم ... شهید علمدار : بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند..

 

 وقتی شنیدم  آ «سید صادق شفیعی» فرمانده‌ی تیپ الحدید لشکر 25 کربلا زخمی شده، ته دلم بد جوری خالی شد. بعد از عملیات فهمیدم که پایش ترکش خورده و او را به یکی از بیمارستان‌های شیراز انتقال داده‌اند. یک روز گفتم هر طور شده باید بروم ببینمش. زدم به جاده و رفتم. شب بود که رسیدم کنار تخت آ سید صادق که برای من مظهر شجاعت و تقوا بود.

  خیلی خوشحال شد از اینکه به عیادتش رفته‌ام. با آنکه به شدت داشت درد می‌کشید، اما اصلا و ابدا روحیه‌اش را نباخته بود. ترکش‌ها پایش را مثله مثله کرده بودند و دکترها چاره‌ای جز قطع کردن آن نمی‌دیدند. آسید صادق که از این موضوع بو برده بود، از من یک تسبیح خواست و گفت که می‌خواهد نام حضرت زهرا (س) را ذکر بگوید بلکه کمک کند تا پایش قطع نشود؛ تا بتواند دوباره به جبهه برگردد و در عملیات‌ها شرکت کند. تسبیحم را به دستش دادم و دل دل کنان نشستم.

 خیلی نگران حالش بودم. اما نجوای دلنشین ذکرش را که شنیدم، موجی از آرامش در جانم ریخت و احساس خوبی پیدا کردم. هیچ باورم نمی‌شد که آن شیر بیشه‌‌های جبهه، تا این حد، روحی لطیف و نازک داشته باشد. می‌دیدم که هنگام ذکر، چگونه به پهنای صورتش اشک می‌ریزد و استغاثه می‌کند...

 آن شب وقتی دکترها بار دیگر برای معاینه‌ی پای آسید صادق آمدند، تشخیص دادند که دیگر نیازی به قطع پایش نیست. فقط گوشت‌های اضافه را باید ببرند تا عفونت نکند. در بیمارستان داروی بیهوشی نداشتند و این کار را دشوار می‌کرد.

 آسید صادق اصلا روحیه‌اش را نباخت موقع جراحی، سخت و محکم ایستاد و خدا را شاهد می‌گیرم که حتی یک آه هم نگفت.

در طول آن مدت، تنها ذکر گفت و آیاتی از قرآنی را که حفظ بود تلاوت می‌کرد. پای آسیدصادق فقط پا نبود، بال پرواز هم بود، بالی که او را دوباره به جبهه برد، تا آسمانی‌اش کند... یادش گرامی.

راوی:محمد حافظ رنجبر 



[ یکشنبه 91/10/3 ] [ 10:17 صبح ] [ دوستدار علمدار ]

نظر