سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دوستدار علمدار

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ دوستدار علمدار خوش آمد میگویم ... شهید علمدار : بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولی فقیه می باشد، باشند چون دشمنان اسلام کمر همت بسته اند ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند..

 
خبرگزاری فارس: تنها خواسته‌ای که‌ مادر شهید شیرودی از امام خامنه‌ای داشت 

خواهر شهید شیرودی می‌گوید: مادرم با رهبر معظم انقلاب دو بار دیدار داشت، یک بار حضرت آقا به منزل‌مان آمدند و یک بار هم مادر به دیدار ایشان رفت، در هر دو دیدار مادرم فقط یک درخواست از حضرت آقا داشت.

 

به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس (باشگاه توانا)، بیش از 40 روز از خداحافظی زمین خاکی با مادر نامدارترین خلبان جهان می‌گذرد، مادری که رفتنش داغی دیگر بر دل‌ها نهاد.

خواهر شهید «علی اکبر شیرودی» از پدر و مادرش به عنوان اسوه صبر و شکیبایی یاد می‌کند و می‌گوید: پدر و مادرم علاقه زیادی به علی‌اکبر داشتند؛ من فکر نمی‌کردم در غم شهادتش آنها این قدر صبوری کنند. در جنگ کردستان برادرم به خاطر مشغله کاری چند ماه نتوانست به مرخصی بیاید. بعد از چند ماه که آمد، مادرم مانند پروانه دور علی‌اکبر چرخید و بی‌هوش شد. من آن لحظه فکر می‌کردم اگر برادرم شهید شود، برای مادرم چه اتفاقی خواهد افتاد. اما دیدم صبوری‌های مادرم را. زانوی غم بغل نگرفت، بی‌تابی نکرد، بلکه 40 روز بعد از شهادت علی‌اکبر وارد فضای اجتماع شد و در شاخه‌های کمک‌رسانی به جبهه حضور فعال داشت. در آن ایام به دیدار خانواده شهدا و جانبازان می‌رفت تا به آنها روحیه بدهد و خودش نیز در کنار آنها روحیه بگیرد.

وی ادامه می‌دهد: مادرم برای مشکل‌گشایی روستاییان تلاش می‌کرد؛ منزل شخصی‌اش را پایگاه کمک‌رسانی به مناطق جنگی کرده بود؛ 6 ماه بعد از شهادت علی‌اکبر همراه با تعدادی از مادران شهدا با کاروانی از کمک‌های مردمی به جبهه‌های جنگ رفت و با حضور در بین رزمندگان به آنها روحیه داد.

شیرودی بیان می‌دارد: مادرم اسوه صبر و استقامت و پایداری بود؛ او داغ سه فرزند جوان و داماد شهیدش را دید؛ اینها باعث نشد که روحیه‌اش را از دست بدهد و سی سال پرچم شهادت فرزندش را به دوش کشید و همواره تلاش ‌کرد فرهنگ شهادت را در اذهان مردم زنده نگه دارد.

وی می‌افزاید: چند سال قبل که مادرم به دیدار رهبر معظم انقلاب رفته بود، ایشان از مادرم پرسیدند: «چه خواسته‌ای دارید؟» مادرم پاسخ داد: «سلامتی شما»، آقا فرمودند: «چند سال قبل هم که در منزل شما مهمان بودیم، شما همین را گفتید»، مادرم گفت: «ما شهید ندادیم که خواسته‌ای داشته باشیم».

مادرم معتقد بود خانواده شهدا باید کار زینبی کنند و راه شهدا را ادامه دهند.     



[ یکشنبه 92/1/18 ] [ 12:41 عصر ] [ دوستدار علمدار ]

نظر