همه ما یه جورهایی با بیتالمال سر و کار داریم، از دانشآموزی که روی نیمکت کلاس مینشیند تا کارگر و کارمندهایی که در اداره و کارخانهها کار میکنند، حتی زنی که خانهدار است. فرقی نمیکند که بیتالمال چطوری در زندگیهایمان نقش دارد، مهم این است که چگونه آن استفاده میکنیم. قبل از اینکه به حساب ما رسیدگی شود، بیاییم خودمان رسیدگی کنیم؛ چقدر به عدالت حضرت علی(ع) نزدیک هستیم، زمانی که ایشان از نور چراغ بیتالمال برای کار شخصیشان استفاده نمیکردند؟! شهید جاویدالاثر «مهدی باکری» از بچههای همین انقلاب است و چند سالی هم از شهادتش نمیگذرد؛ او یکی از هزاران شهیدی است که بیتالمال و نحوه استفاده از آن برایش خیلی اهمیت داشت، طوری که حتی راضی نمیشد یک کلمه هم با خودکار بیتالمال نوشته شود. روایتی از صفیه مدرس همسر این شهید را در ادامه میخوانیم: *** شهید باکری میخواست برود بیرون. ـ آقا مهدی! توی راه که برمیگردی، یه خورده کاهو و سبزی بخر. ـ من سرم خیلی شلوغه، میترسم یادم بره؛ روی یه تیکه کاغذ هر چی میخوای بنویس بهم بده. او همان موقع داشت جیبش را خالی میکرد. یک دفترچه یادداشت و یک خودکار درآورد گذاشت زمین. برداشتمشان تا چیزهایی که میخواستم، برایش بنویسم. یکدفعه به من گفت: «ننویسیها!». جا خوردم، نگاهش که کردم، به نظرم کمی عصبانی شده بود. ـ مگه چی شده؟! ـ اون خودکاری که دستته، بیتالماله. ـ من که نمیخواهم کتاب بنویسم، دو سه تا کلمه که بیشتر نیست. ـ نه، درست نیست.
[ یکشنبه 92/2/8 ] [ 9:54 صبح ] [ دوستدار علمدار ]