ساعت یک و دو نصف شب بود/صدای شُرشُر آب میومد
توی اون تاریکی دیدم یکی کنار تانکر آب نشسته و ظرف می شوره
یکی ظرفهای رزمنده ها رو جمع کرده بود و بی سر و صدا توی تاریکی می شست
جلوتر رفتم، دیدم حاج ابراهیم همته ، فرمانده ی لشکر …
[ یکشنبه 92/2/22 ] [ 10:32 صبح ] [ دوستدار علمدار ]