امام جماعت واحد تعاون بود.
بهش می گفتند حاج آقا آقاخانی.
روحیه عجیبی داشت. زیر آتیش سنگین عراق شهداء رو منتقل می کرد عقب.
توی همین رفت و آمد ها بود که گلوله مستقیم تانک سرش رو جدا کرد.
چند قدمیش بودم. «هنوز تنم می لرزه وقتی یادم میاد». از سر بریده شده اش صدا بلند شد:«السلام علیک یا ابا عبدالله»
[ یکشنبه 92/5/13 ] [ 3:1 عصر ] [ دوستدار علمدار ]