مرحوم حاج اسماعیل دولابی از علمای برجسته و از بزرگان اهل معرفت، درخصوص انتظار فرج تمثیل زیبائی دارند که نقل آن آموزنده است.
آن مرحوم می فرمایند:پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت اینجا را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آنجا نگاه میکرد میدید کی چه کار میکند، مینوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند
…
یکی از بچهها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید
یکی از بچهها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمیگذارم کسی اینجا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمیگذارد، مرتب کنیم
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد، رد تن آقاش را دید از پشت پرده. تند و تند مرتب میکرد همهجا را
میدانست آقاش دارد توی کاغذ مینویسد
هی نگاه میکرد سمت پرده و میخندید. دلش هم تنگ نمیشد. میدانست که آقاش همین جاست
توی دلش هم گاهی میگفت اگر یک دقیقه دیرتر بیاید باز من کارهای بهتر میکنم
آن بچه شرور همه جا را هی میریخت به هم، هی میدید این خوشحال است، ناراحت نمیشود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد
ما که خنگ بودیم، گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد. او که زرنگ بود و خندیده بود، کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش!
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن.
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید...
[ شنبه 92/6/30 ] [ 2:31 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
در کتاب «بشارة المصطفى» و «مجالس» شیخ مفید و «أمالى» شیخ طوسى روایت کردهاند از شیخ مفید، از ابن قولویه، از حسین بن محمد بن عامر، از مُعَلّى بن محمد، از محمد بن جمهور عَمِّى، از ابن محبوب، از أبو محمّد وابِشى، از أبو وَرْد که گفت: از حضرت امام محمّد باقر علیهالسلام شنیدم که مىگفت: چون روز قیامت بر پا شود، خداوند همه مردم را عریان و پابرهنه در زمین هموارى جمع میکند؛ و آنها را در راه محشر به قدرى متوقف میدارند که همگى عرق بسیارى مىکنند و نفَسهاى آنان به شدت میزند، و به قدرى که خداوند اراده کرده است درنگ مىکنند؛ و این است معناى گفتار خداوند تعالى: «فَلَا تَسْمَعُ إِلَّا هَمْسًا؛ و در آن وقت (اى پیامبر) نمىشنوى مگر صداى آرام و بدون صوت را.» در این حال منادى از عرش ندا میکند: کجاست پیامبر امّى؟ خلایق میگویند: این صداى تو به همه رسید و همه شنیدند، آن پیامبر را با اسمش صدا کن! منادى ندا میدهد: کجاست پیامبر رحمت: محمد بن عبدالله؟ رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم بر پا مىایستد، و از همه مردم جلوتر مىآید تا اینکه مىرسد به حوضى که طول آن به قدر مسافت ما بین أیْلَة و صَنْعَاء است، و در کنار حوض مىایستد. و پس از آن صاحب شما را ندا مىکنند؛ او هم به جلو مىآید، و در برابر مردم با رسول الله وقوف مىکند. سپس به مردم اجازه داده مىشود و آنان به حرکت در مىآیند. و در آن وقت، مردم به دو دسته تقسیم مىشوند: جماعتى در حوض وارد مىشوند، و جماعتى را از حوض دور مىکنند و چون رسولالله صلّى الله علیه و آله و سلّم ببیند که از محبان ما اهلبیت کسى را از حوض دور کنند گریه میکند و میگوید: اى پروردگار من! شیعه على! اى پروردگار من! شیعه على! در این حال خداوند فرشتهاى را مىگمارد که از آن حضرت بپرسد: اى محمد! سبب گریه شما چیست؟! رسول الله میگوید: چگونه نگریم بر جماعتى که از شیعیان برادرم علىّ بن ابى طالب هستند، و من آنان را مىنگرم که از حوض دورشان کردهاند، و به جانب أصحاب دوزخ روان ساختهاند!؟ خداوند عز و جل میگوید: اى محمد! من از گناهان آنها گذشتم، و همه را به تو بخشیدم. و من آنان را به تو و به کسانى که از ذریه تو هستند، و آنان آن ذرّیه را دوست دارند و ولایت آنها را برعهده گرفتهاند، ملحق ساختم، و آنها را از زمره و جمعیت تو قرار دادم و در حوض تو وارد کردم و شفاعت تو را درباره آنان پذیرفتم و به همین دلیل تو را مکرم و گرامى داشتم. و حضرت باقر علیهالسلام گفتند: در آن روز چه بسیار از مردان و زنان گریه کنندهاى که چون این جریان را ببینند، فریاد مىزنند: یامحمداه! و هیچ یک از موالیان ما و از محبان ما نمىماند مگر آنکه در حزب ما قرار مىگیرد و با ما وارد در حوض ما مىشود.
[ سه شنبه 91/8/2 ] [ 8:22 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
از روایات اهل بیت علیهم السلام برمی آید که دلیل دستیابی حضرت ابراهیم علیه السلام به مقام رفاقت و دوستی با خدا این بود که او :
1ـ بسیار مهمان نواز بود
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: خداوند، ابراهیم را به دوستی (خود) برنگزید مگر براى آنکه (دیگران را)اطعام مى کرد و شب هنگام که مردم خواب بودند، نماز مى گزارد. (علل الشرائع، ج 1، ص 35 )
2ـ دست رد به سینه کسی نمی زد
امام باقر علیه السلام می فرماید: خداوند، ابراهیم علیه السلام را خلیل (خود ) قرار داد، چون دست رد به سینه هیچ درخواست کننده ای نمی زد. (علل الشرائع، ج 1، ص 34)
3ـ جز خدا از کسی چیزی نمی خواست
امام صادق علیه السّلام می فرماید: زمانى که حضرت ابراهیم علیه السّلام را در آتش انداختند، جبرئیل او را در فضا در حالى که به زمین مى آمد ملاقات کرد و به او گفت: اى ابراهیم، آیا حاجتى دارى؟ حضرت پاسخ داد: از تو، )هیچگاه) حاجتى نخواهم خواست. (علل الشرائع، ج 1، ص 36)
امام باقر علیه السلام می فرماید: خداوند، ابراهیم علیه السلام را خلیل (خود) قرار داد، چون از هیچ کس جز خداوند چیزى نمی خواست. (علل الشرائع، ج 1، ص 34)
4ـ اهل نماز شب و شب زنده داری بود
جابر بن عبدالله انصاری می گوید: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: خداوند، ابراهیم را به دوستی (خود) برنگزید مگر براى آنکه (دیگران را(اطعام مى کرد و شب هنگام که مردم خواب بودند، نماز مى گزارد. (علل الشرائع، ج 1، ص 34)
5ـ بسیار سجده می کرد
یکی از یاران امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید: چرا خداوند، حضرت ابراهیم علیه السّلام را خلیل و دوست خود برگزید؟ حضرت فرمودند: زیرا وى بسیار سجده مىکرد.
[ سه شنبه 91/7/11 ] [ 9:47 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
*تأخیر در قبض روح به امر امام(ع) صفوان از عبدى نقل مىکند که گفت: عیالم به من گفت: خیلى وقتاست که امام صادق(ع) را ندیدهایم، اگر امسال به حج برویم با امام نیز تجدید دیدار مىکنیم. گفتم:ما که چیزى در بساط نداریم تا به حج برویم. گفت: چرا، من مقدارى لباس و زینتآلات دارم، آنها را بفروش تا با آن به حج برویم، من هم چنین کردم و عازم سفر شدیم، هنگامى که نزدیک مدینه رسیدیم، همسرم به شدّت مریض شد تا اینکه مشرف به موت شد. وقتى به مدینه رسیدیم، خدمت امام صادق(ع) رفتم، در حالى که از سلامتى او مأیوسشده بودم، سلام عرض کردم و حضرت نیز جوابم را داد و از حال همسرم پرسید، جریان را گفتم و عرضه داشتم که از خوب شدن او ناامید شدهام. حضرت فرمود: به خاطر این است که خیلى ناراحتى؟ گفتم: آرى. فرمود: خوف نداشته باش! دعا کردم تا خداوند او را عافیت دهد، وقتى که برگردى خواهى دید که خوب شده و نشسته است و به او شیرینى مىدهند. عبدى مىگوید: به سرعت برگشتم و دیدم حال همسرم خوب شده، نشسته و کنیز به او شیرینى مىخوراند، از حالش پرسیدم، گفت: خدا به من شفا داده و میل به شیرینى پیدا کردم. گفتم: وقتى از پیش تو رفتم، ناامید بودم، امام صادق(ع) از حال تو پرسید که جریان را به ایشان گفتم، فرمود: نترس، وقتى که برگشتى، خواهى دید که همسرت نشسته و شیرینى مىخورد. زن گفت: وقتى تو رفتى، من در حال احتضار بودم، مردى داخل شد و پرسید: چه شده است؟ گفتم در حال مردن هستم و این هم ملکالموت است که براى قبض روح من آمده. آن مرد گفت: اى ملک الموت! جواب داد: لبّیک اى امام! فرمود: آیا تو مأمور به اطاعت از ما نیستى؟ گفت: چرا هستم. فرمود:به تو دستور مىدهم مرگ او را به تأخیر اندازى. گفت: بر روى چشم، اطاعت مىکنم. بعد هر دو از پیش من خارج شدند و رفتند و من نیز همان لحظه حالم خوب شد. (بحار الانوار: 115/47،حدیث 152) * مردی که با دعای امام 50 بار به حج رفت حماد بن عیسى از امام صادق(ع) خواست که حضرت براى او دعا کند تا خداوند حجّ بسیار و ملک و املاک نیکو و خانهاى خوب و همسرى از خاندان نیکوکار، صالح و فرزندان نیکو به او عنایت کند. امام نیز دعا کرد که: خدایا! حمّاد بن عیسى را مالى عطا کن که 50 حج برود و ملک و خانهاى خوب و همسرى صالح و درستکار از خاندانى بزرگ و با کرامت و فرزندانى نیکو به او عطا کن! شخصى که در آن مجلس حضور داشت، مىگوید: بعد از چند سال، نزد حمّاد بن عیسى به خانهاش در بصره رفتم، حماد به من گفت: آیا به یاد دارى دعایى را که امام صادق(ع) در حق من کرد؟ گفتم: آری! گفت: این (که مىبینى) خانه من است که مثل آن در این شهر نیست و باغ و املاکم بهترینهاست و همسرم نیز از بزرگان و فرزندانم از نیکانند که مىشناسى و 48 بار حجّ کردهام. راوى مىگوید: بعد از آن، حماد دو حج دیگر به جا آورد .(بحار: 611/47، حدیث 153). *تصرّف امام(ع) در اشیا ابوصامت حلوانى نقل مىکند که به امام صادق(ع) عرضکردم چیزى به من عطا کن که شک را از قلبم بزداید، فرمود: کلید را از جیبت بیرون آور و به من بده، من نیز کلید را در آوردم و به آن حضرت دادم، ناگهان دیدم آن کلید به صورت شیرى در آمد و من ترسیدم، فرمود:نترس و آن را بگیر، وقتى آن را گرفتم، به حال اوّل خود برگشت. (بحار: 117/47، حدیث 154)
[ پنج شنبه 91/6/23 ] [ 10:55 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
شب قدر از شبهاى با عظمت و با اهمیت سال است و دلیل فضیلت این شب بر سایر شبها به اعتبار امورى است که در این شب محقق مى شود وگرنه اجزاى زمان یا مکان، درجه و رتبه وجودىشان یکى است و بین آنها تفاوتى وجود ندارد.
شب قدر است و طی شد نامه هجر/ سلام فیه حتی مطلع الفجر
نامگذارى یکى از سورههای قرآن مجید به نام سوره «قدر»، گویاى فضیلت و اهمیت این شب است، در روایات رسیده از اهلبیت عصمت و طهارت نیز بر جایگاه رفیع این شب در نزد پروردگار تاکید بسیار شده است، در ادامه به برخی از فضیلتهای شب قدر در سایهسار روایت نیمنگاهی خواهیم داشت:
-پیامبر اکرم (ص): «مَن أحیی لَیلَةَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ إلَی السَّنَةِ القابِلَةِ»؛
هر کس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او بر داشته میشود. (اقبال الأعمال، جلد 1، صفحه 345)
همچنین ایشان در روایتی دیگر فرمودند: «مَن قامَ لَیلَةَ القَدرِ إیماناً وَاحتِساباً، غُفِرلَهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِهِ»؛
هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی، شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشتهاش آمرزیده میشود. (فضائل الأشهر الثلاثه، صفحه 136)
-امام صادق (ع): «قَلبُ شَهرِ رَمَضانَ لَیلَةُ القَدرِ»
قلب ماه رمضان، شب قدر است. (بحار الأنوار، جلد 58، صفحه 376)
در روایتی دیگر صادق آل محمد(ص) میفرماید: «مَن عَرَفَ فاطِمَةَ حَقَّ مَعرِفَتِها فَقَد أدرَکَ لَیلَةَ القَدرِ»؛
هر که فاطمه را، آن گونه که سزاوار است، بشناسد، بیتردید شب قدر را درک کرده است. (بحار الأنوار، جلد 43، صفحه 65)
همچنین در روایت دیگر در خصوص اینکه شب قدر چه روزی است، رییس مذهب شیعه (ع) میفرماید: «التَّقدیرُ فی لَیلَةِ تِسعَ عَشرَةَ والإبرامُ فی لَیلَةِ إحدی وعِشرینَ والإمضاءُ فی لَیلَةِ ثلاثَ وعِشرینَ»؛
مقدّرات در شب نوزدهم تعیین، در شب بیست و یکم تأیید و در شب بیست و سوم ماه [رمضان] امضا میشود. (الکافی، ج 4، ص 159)
[ چهارشنبه 91/5/18 ] [ 9:53 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
مروری بر برکات وجود مبارک امیرالمومنین(ع) تا به امروز و شکل گیری تاریخ شیعه
مردان بزرگ، تاثیراتشان هم در تاریخ و تمدن بزرگ است. بیشتر از همه، تاثیر پیامبران بوده که حتی مبدأ تاریخ های بشری هم امور مربوط به آنهاست. پیشوا و مولای ما، امیرمومنان علی (ع) هم که طبق عقاید ما شأنی هم تراز پیامبران دارد، دقیقا همین طور است. 14 قرن از درگذشت آن حضرت گذشته است و هنوز هم بحث و گفت و گو و پژوهش درباره ابعاد شخصیتی آن حضرت ادامه دارد. در این 14 قرن، از یمن تا تونس و از آنجا تا کشمیر(یعنی محدوده ای که تمام شهرهای باستانی بشر جز روم را شامل می شود)، جایی نبوده است که اثری از آن حضرت نمانده باشد. این سال شمار کوچک، مروری است سریع بر همه ماجراهایی که درباره آن مردبزرگ، آن بزرگ ترین، در طول 14 قرن گذشته رفته است. عدد سال ها را همه به تاریخ هجری قمری آورده ایم. برای اینکه تصور دقیق تری از این اعداد داشته باشید، باید بدانید که امسال(سال 1391 خورشیدی)سال 1433 قمری است.
23 قبل از هجرت:
امام علی (ع) در خانه کعبه به دنیا آمد. در اینکه آن حضرت تنها مولودی است که در این مکان مقدس زاده شده، تمام مورخان اتفاق نظر دارند. اسم «علی» هم اولین بار برای ایشان گذاشته شد.
13 قبل از هجرت:
درباره اینکه امام علی(ع) و حضرت خدیجه(ص)، کدامیک اولین مسلمان به پیامبر خاتم است بین مورخان اختلاف نظر است؛ ولی در اینکه اولین مرد مسلمان امام علی (ع) است کسی تشکیکی ندارد.
1ق:
امام علی (ع) بعد از فراهم کردن مقدمات خروج پیامبر از مکه، خانواده ایشان را به مدینه برد که تا 35 سال بعد در همین شهر زندگی کردند .
10ق:
حضرت به دستور پیامبر (ص) برای تبلیغ اسلام به یمن رفت. افتخار شیعیان یمن این است که به دست خود حضرت اسلام آورده اند.
11ق:
پیامبر (ص) در آخرین حج خود، امام علی (ع) را به عنوان جانشینی خود معرفی فرمود. این واقعه به اسم محلی که در آن اتفاق افتاد، واقعه غدیر نام گرفته. بعد از رحلت پیامبر(ص)، صحابه با توجیهاتی(که هنوز هم مورد قبول اهل سنت است) این نص صریح را نادیده گرفتند و خلافت را به کسی جز امام علی (ع) سپردند.
35ق:
بعد از قتل عثمان، مسلمانان با امام علی(ع) بیعت کردند و دوران خانه نشینی 25 ساله آن حضرت پایان یافت.
36ق:
آن حضرت برای فرونشاندن فتنه طلحه و زبیر که خلافت امام (ع) را بعد از بیعت اولیه رد کرده بودند، به عراق آمدند و پایتخت را به شهر کوفه منتقل کردند.
37ق:
معاویه که ادعای خلافت داشت، بزرگ ترین جنگ داخلی عالم اسلام را به راه اندخت. جنگ صفین 10 ماه طول کشید.
40ق:
آن حضرت توسط یکی از خوارج به نام عبدالرحمن بن ملجم مرادی در مسجد کوفه به شهادت رسید. مردم با امام حسن(ع) بیعت کردند ولی با لشکرکشی دوباره معاویه و سستی مردم کوفه در جنگ، امام حسن(ع) ناگزیر از صلح با معاویه شد.
61ق:
بعد از مرگ معاویه، طبق مفاد صلح باید خلافت به امام حسین(ع) واگذار می شد؛ اما او یزید را به جای خود نشاند. امام حسین (ع) به دلیل شهرت یزید به فساد، زیر بار بیعت با او نرفت و قیام کرد. بعد از چهارماه، مردم کوفه که خودشان امام (ع) را دعوت کرده بودند، به جنگ او آمدند و آن حضرت را به شهادت رساندند.
66ق:
مختار ثقفی-یکی از یاران امام علی(ع) در صفین-به خونخواهی امام حسین (ع) قیام کرد و یک دولت شیعی را در کوفه مستقر کرد این دولت یک سال دوام داشت.
99ق:
عمر بن عبدالعزیز ، نهمین خلیفه اموی، پس از رسیدن به خلافت دستور داد تا سنتی که در بین مسلمانان شامی شکل گرفته بود که در منابر امام علی (ع) را لعنت کنند لغو بشود. او هر کسی را که در مورد حضرت سخن ناپسندی می گفت، به شدت مجازات می کرد.
120ق:
زیدبن علی، پسر امام سجاد(ع) در کوفه علیه بنی امیه قیام کرد. مردم کوفه او را تنها گذاشتند و او به شهادت رسید.
125ق:
یحیی بن زید، نوه امام سجاد (ع) سومین قیام بزرگ آل علی را در خراسان به راه انداخت. او به دست نصر بن سیار-والی معروف خراسان که بعدا به دست ابومسلم کشته شد-به شهادت رسید. مردم خراسان در این سال، اسم تمام پسران تازه متولد خود را یحیی گذاشتند.
129ق:
طبق عقیده شیعیان هزاره، در این سال که ابومسلم خراسانی قیامش را علیه بنی امیه آغاز کرد، گروهی از عیارانش را به نجف فرستاد تا پیکر مطهر حضرت را از نجف به بلخ بیاورند تا اگر جنگ طولانی شد و شهرها دست به دست شد، پیکر مطهر از دست بنی امیه و مخالفان محفوظ باشد. طبق عقاید این گروه، پیکر مبارک حضرت اکنون در مزار شریف دفن است.
168ق:
در زمان هارون الرشید، در جریان یکی از شکارهای او، محل تدفین امام مشخص شد. ماجرا از این قرار بود که هارون دید آهوها روی تپه خاصی که می روند، دیگر سگ ها و بازهای شکاری دنبالشان نمی کنند. هارون متوجه شد که این منطقه، محل خاص و مقدسی است. بعد از پرس و جوهای متعدد فهمیدند که این محل، محل دفن امام علی(ع) است.
170ق:
اولین منازل مسکونی نجف در اطراف مزار امام (ع) شکل گرفت.
حدود 250ق:
اولین مجموعه از سخنان امام علی(ع) توسط دانشمند بزرگ بصری، جاحظ که به ذوق و سخن شناسی معروف است گردآوری شد. او صد کلمه از کلمات قصار امام (ع) را انتخاب کرده و آن را «مطلوب کل طالب من کلام امیرالمومنین علی بن ابی طالب» نامیده است. جاحظ اولین کسی بود که در کتاب معروف «البیان و التبیین» به تشریح بلاغت امام (ع) پرداخته.
247ق:
بعد از به قدرت رسیدن طغرل سلجوقی، گروهی از تاجران شیعه شیرازی، از ترس آزار او به زنگبار رفتند. هنوز هم مراکز تشیع درآفریقا، کشور تانزانیا و بخصوص جزیره زنگبار است.
260ق:
غیبت امام دوازدهم شیعه(عج) آغاز شد.
270ق:
حسن بن زید علوی، نقیب (بزرگ خاندان) علویان در طبرستان قیام کرد و به اسم امامان شیعه، دولتی محلی تشکیل داد.
316ق:
حکومت علویان طبرستان با حمله آل زیار منقرض شد.
320ق:
پسران بویه ماهیگیر با تصرف شهر ری و اصفهان که از مراکز اصلی شیعه در ایران بودند، دولت شیعی آل بویه را تشکیل دادند.
334ق:
آل بویه بغداد را فتح کردند و اولین دسته عزاداری روز عاشورا را در مرکز خلافت سنی مذهب به راه انداختند.
338ق:
عضدالدوله دیلمی، گنبد و بارگاهی برای مزارشریف امام (ع) در نجف ساخت.
حدود 350:
مجدالدین ابوالحسن کسایی مروزی-از پیشگامان شعر فارسی بعد از اسلام-برای اولین بار اشعاری فارسی در مدح و ستایش آن حضرت سرود: «مدحت کن و بستای کسی را که پیمبر/بستود و ثنا کرد و بدو داد همه کار/ آن کیست بدین حال و که بوده است و که باشد/جز شیر خداوند جهان، حیدر کرار؟/این دین هدی را به مثل دایره ای دان/پیغمبر ما مرکز و حیدرخط پرگار/علم همه عالم به علی داد پیمبر/چون ابربهاری که دهد سیل به گلزار».
362ق:
با فتح قاهره توسط شیعیان اسماعیلی (شیعیان شش امامی) دولت شیعی فاطمیون در شمال آفریقا تاسیس شد.
حدود400ق:
سیدرضی، دانشمند و شاعر بزرگ شیعه، مجموعه ای از زیباترین سخنان آن حضرت را در یک کتاب جمع کرد و روی آن اسم گذاشت؛ شیوه شیوایی یا «نهج البلاغه».
448ق:
شیخ طوسی، شاگرد سیدمرتضی (برادرسید رضی) و شیخ مفید، به خاطر آزار و اذیت های سنیان در بغداد، مجالس درسش را از بغداد به نجف منتقل کرد. این کار سنگ بنای حوزه علمیه نجف شد که دیرسال ترین و مهم ترین مرکز علمی شیعه است.
482ق:
یک ایرانی شیعه به نام دانشی طوسی، منظومه ای حماسی بر وزن شاهنامه درباره امام علی (ع) و جنگ های آن حضرت به نظم درآورده است. همچنین این منظومه کهن ترین اثر حماسی شیعه محسوب می شود. این منظومه «علی نامه» نام دارد و کاملا وفادار به متن تاریخ است.
565ق:
دولت فاطمیان مصر، به دست صلاح الدین ایوبی (که برای جنگ های صلیبی به آن منطقه آمده بود) منقرض شد.
حدود 635ق:
ابن ابی الحدید، ادیب، متکلم، مورخ، شاعر و فقیه شافعی، معروف ترین و مفصل ترین شرح را بر «نهج البلاغه» نوشت. او این شرح را به خواهش ابن علقمی، وزیر دانشمند مستعصم آخرین خلیفه عباسی نوشت. جالب است که هم ابن ابی الحدید و هم ابن علقمی، مذهبی غیر از شیعه داشتند.
709ق:
سلطان الجایتوی مغول، تحت تاثیر علامه حلی - دانشمند بزرگ شیعه مسلمان - شیعه شد و نام خودش را «محمد خدابنده» گذاشت. او دین رسمی کشور را شیعه اعلام کرد.
713ق:
به دستور سلطان محمد خدابنده در نزدیکی زنجان (که پایتخت بود ) بنایی ساختند با این هدف که پیکر مطهر امامان شیعه را برای تدفین به آنجا بیاورند. این طرح البته با مرگ سلطان مغول و به قدرت رسیدن جانشینان سنی مذهب او، ناتمام ماند. گنبد سلطانیه، بزرگ ترین گنبد جهان در عصر خودش بود.
737ق:
در عصر مغول، شیعیان ایران قیام های متعددی را در خراسان و طبرستان و خوزستان ترتیب دادند . معروف ترین و موفق ترین این قیام ها، قیام سربداران در شهر باشتین بود که ساکنانش از قدیم الایام شیعه بودند.
781ق:
میرسیدعلی همدانی-عارف و عالم بزرگ شیعی-در سفرش به کشمیر باعث گرویدن اکثریت مردم ایندیار به مذهب تشیع بود.
783ق:
دولت سربداری که دچار اختلاف درونی شده بود، با حمله تیمور منقرض شد.
828ق:
شاه نعمت الله ولی، صوفی و شاعر معروف شیعه در کرمان در گذشت. این شاعر بزرگ از دلایل رواج مذهب شیعه در این بخش از ایران است.
859ق:
در دوره پادشاهی سلطان حسین بایقرا، مسجد کبود بر محلی که شیعیان افغان معتقدند پیکر مطهر به آنجا آورده شده، ساخته شد. مردم محلی می گویند در زمان حمله مغول خودشان بارگاه قبلی را خراب کرده بودند تا مغولان به بارگاه آسیبی نرسانند. منطقه ای که مسجد کبود بر فراز آن ساخته شده، «مزار شریف» نام گرفته. مردم افغان به امام علی (ع) «سخی جان» و «شریف جان» می گویند.
874ق:
محمدبن حسام خوسفی، شاعر خراسانی مثنوی «خاوران نامه» را بر وزن شاهنامه و به تقلید از آن در مناقب آن حضرت سرود. این منظومه معروف 22500 بیت دارد و شامل حکایت آنچه «رشادت های امام اول (ع) شیعیان و یارانش همچون مالک اشتر در برابر شاه خاور به نام قباد و شاهان بت پرست دیگر به نام طهماس شاه و صلصال شاه و سپاه دیوان و اژدها در سرزمین خیالی خاوران» نامیده شده است. در واقع مجموعه ای است از قصه هاهی عامیانه ای که درباره رشادت های امام (ع) نوشته شده.
905ق:
شاه اسماعیل صفوی 17 ساله، توانست ایران را (که بعد از دو حمله چنگیز و تیمور دیگر دولت مرکزی نداشت) متحد بکند . او مذهب رسمی را شیعه اعلام کرد و بزرگ ترین دولت شیعه تاریخ را بنیان گذاشت.
1033ق:
شاه عباس صفوی، در جنگ با عثمانی موفق شد شهر مقدس نجف را از کنترل عثمانی آورد و بنای حرم را توسعه بدهد.
1049ق:
سلطان مراد چهارم عثمانی، در جنگ با صفویان دوباره کنترل عراق و از جمله نجف را به دست آورد.
حدود 1080ق:
سومین منظومه حماسی معروف درباره آن حضرت به نام « حمله حیدری» توسط باذل مشهدی سروده شد. این منظومه هم بر وزن و به تقلید شاهنامه است و در آن اعمال قهرمانانه فراوانی به امام (ع) نسبت داده شده است. بعدها بعضی شعرا برای «حمله حیدری» دنباله هایی سرودند.
1135ق:
حمله افغانی های سنی مذهب که مورد آزار و اذیت افراطیون شیعه بودند، موجب سقوط دولت صفوی شد. اما بعد از صفویه هم در ایران تمام دولت ها شیعه مذهب بودند.
1215 تا 1225ق:
وهابیون که توانسته بودند در عربستان قدرت را به دست بگیرند، به سرکردگی سعود بن عبدالعزیز (نوه محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار وهابیت) به شهرهای مقدس عراق حمله بردند. آنها در 1215 به کربلا و حرم مطهر امام حسین (ع) تعرض کردند اما سه بار حمله آنها به نجف موفقیت آمیز نبود و هرگز نتوانستند وارد شهر بشوند.
1307ق:
در پی واگذاری انحصار تنباکو در ایران به انگلیس، میرزای شیرازی-مرجع تقلید وقت-با فتوایی یک خطی باعث به راه افتادن یک جنبش مقاومت مدنی در میان شیعیان ایران شد که موجبات عقب نشینی ناصرالدین شاه فراهم شد. مورخان این ماجرا را ریشه و انگیزه اولیه قیام مشروطیت می دانند.
1345ق:
سلطان الواعظین شیرازی، عالم شیعه، در سفرش به کراچی (که آن زمان متعلق به هند بود) جلسات مناظره معروفش با علمای اهل تسنن را برگزار کرد. این مناظرات که بر سر حقانیت شیعه بود، چنان مورد توجه واقع شد که خبرنگاران جراید به طور مرتب گزارش جلسات را منعکس می کردند و یک بار هم مهاتماگاندی برای تماشای مناظره حاضر شد. متن این مناظرات در کتابی با نام «شب های پیشاور» چاپ شده.
1350ق:
علامه امینی، نگارش کتاب «الغدیر» را آغاز کرد. کتاب 20 جلدی «الغدیر» دایره المعارفی است درباره واقعه غدیرخم که در آن راویان حدیث غدیر، شاعرانی که در این باره شعر گفته اند، مورخانی که واقعه را ثبت کرده اند، شبهاتی که در این باره وارد شده و جواب آنها و کلاً هر چیز مربوط به غدیر گردآوری شده است.
1351ق:
بعد از شکست عثمانی در جنگ جهانی اول و تکه تکه شدن این امپراتوری، حاکمیت عراق به دست انگلیس افتاد. شیعیان عراق در این سال با انگلیسی ها جنگیدند که البته به خاطر عدم همراهی اهل سنت شکست خوردند. بسیاری از علمای اهل نجف در این قیام شرکت داشتند؛ از جمله آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی که فرمانده یک واحد نظامی بود.
1391ق:
دکتر محمد تیجانی سماوی، متفکر تونسی شیعه شد. تشیع او باعث به راه افتادن بحث های متعددی در بین مسلمانان آفریقا شد. او 11 کتاب درباره دلایل گرایشش به مذهب شیعه نوشته است.
1399ق:
انقلاب مردم ایران به رهبری امام خمینی (ره) پیروز شد و یک دولت انقلابی شیعی دیگر در تاریخ شکل گرفت.
[ جمعه 91/4/9 ] [ 6:18 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
[ یکشنبه 91/3/21 ] [ 3:23 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
سؤال: چرا از نظر شیعه دختر پیامبر (ص) فاطمه (علیها السَّلام) بر همسران پیامبر (ص) برترى دارد؟
جواب: براى پاسخ به این پرسش به قرآن مراجعه مى کنیم، آیا آیاتى که درباره دخت گرامى پیامبر (ص) نازل شده است، درباره همسران او نیز فرود آمده است؟ برخى از آیاتى که در شأن حضرت فاطمه (علیها السَّلام) نازل شده عبارتند از:
1. سوره کوثر:
خدا به پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) خطاب مى کند که ما به تو «کوثر» دادیم، آن جا که مى فرماید:
[إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ* فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ* إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ].
«ما به تو کوثر اعطا کردیم، پس براى پروردگارت نماز بخوان و قربانى کن، به درستى که دشمن تو ابتر است».
مفسران در مصداق «کوثر» که به معنى «خیر کثیر» است، اقوالى دارند، ولى قول روشن همان است که بگوییم مراد از آن، فرزندان زیادى است که خدا از طریق حضرت زهرا (علیها السَّلام) به پیامبر لطف فرموده است و شاهد این گفتار آخر سوره است که مى فرماید: اى رسول گرامى دشمن تو «ابتر» است، یعنى تو ابتر نیستى به دلیلى که ما به تو کوثر یعنى خیر کثیر دادیم که یکى از مظاهر آن فرزندان زیاد از نسل زهرا (علیها السَّلام) است.
فخر رازى در تفسیر سوره «کوثر» مى گوید: این خبر غیبى قرآن تحقق پذیرفته است زیرا اموى ها و عباسى ها در کشتن فرزندان زهرا (علیها السَّلام) دریغ نکردند، مع الوصف شرق و غرب عالم از نسل زهرا مالامال است، آنگاه مى گوید: علما و دانشمندانى بزرگ مانند باقرالعلوم وحضرت صادق وحضرت کاظم و حضرت رضا (علیهم السَّلام) در آغوش این خانواده پرورش یافته اند.[1]
2. آیه تطهیر:
آیه دیگرى که درباره حضرت زهرا (علیها السَّلام) نازل شده، آیه «تطهیر» است:
[إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً].[2]
«همانا خداوند اراده کرده است تا رجس و پلیدى را از شما اهل بیت ببرد و شما را به پاکى حقیقى برساند».
این آیه درباره حضرت زهرا (علیها السَّلام) و دو فرزندش حسن و حسین (علیمها السَّلام) و همسر گرامى و پدر بزرگوارش نازل شده است و مقصود از اهل بیت، خاندان وحى و نبوت است.
روایات زیادى گواهى مى دهد که پیامبر هر چهار نفر را به همراه خود زیر کسایى قرار داد واین آیه را تلاوت کرد و فرمود: خدایا براى هر پیامبر اهل بیتى است و اینها اهل بیت من هستند.
3. آیه مباهله:
در یکى از سالهاى هجرت، پیشوایان نصاراى «نجران» وارد مدینه شدند تا با پیامبر از نزدیک مناظره کنند، آنان در مناظره محکوم شدند، ولى از پذیرفتن اسلام سربرتافتند. پیامبر آنان را به مباهله دعوت کرد، یعنى همگان در نقطه اى به دور از مردم گرد آیند و دروغگویان را لعن و نفرین کنند.
و این همان حقیقت است که در قرآن چنین از آن یاد شده است:
[فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ].[3]
«پس بگو بیایید بخوانیم (بیاوریم) فرزندان ما را و فرزندان شما را، زنانمان را و زنانتان را و نفس هایمان و نفس هایتان را (کسانى را که جان ما و شما هست)...».
آیه مبارکه حاکى است که پیامبر باید سه گروه را به میدان مباهله وارد کند:
الف: فرزندان خود را «أَبنائنا».
ب: زنان خویش را «نِسائنا».
ج: جان هاى خویش را «أنفسنا».
و به اتفاق مفسران و تاریخ نویسان، پیامبر از فرزندان منتسب به خویش فقط حسن و حسین (علیمها السَّلام) را وارد میدان مباهله کرد، و از زنان زهرا (علیها السَّلام) را برگزید، و از گروه سوم بنام «أنفسنا» که جان پیامبر باشند على (علیه السَّلام) را همراه آورد .
4. آیه اطعام براى خدا:
سوره هل اتى از سوره هاى مورد توجه شیعیان است، زیرا آیاتى از این سوره در ستایش خاندان رسالت وارد شده(خانه ای که فاطمه(ص) محور آن است)، و آنان را توصیف مى کند، آنجا که مى فرماید: [ یُوفُونَ بِالنَّذْرِ وَ یَخافُونَ یَوْماً کانَ شَرُّهُ مُسْتَطِیراً* وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً* إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً* إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً* فَوَقاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذلِکَ الْیَوْمِ وَ لَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَ سُرُوراً* وَ جَزاهُمْ بِما صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِیراً].[4]
«آنها به نذر خود وفا می کنند، و از روزى که شرّ و عذابش گسترده است می ترسند، و غذاى (خود) را با اینکه به آن علاقه (و نیاز) دارند، به «مسکین» و «یتیم» و «اسیر» می دهند!، (و می گویند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام می کنیم، و هیچ پاداش و سپاسى از شما نمی خواهیم!، ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزى که عبوس و سخت است! ، (بخاطر این عقیده و عمل) خداوند آنان را از شرّ آن روز نگه می دارد و آنها را می پذیرد در حالى که غرق شادى و سرورند! ، و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهاى حریر بهشتى را به آنها پاداش می دهد! ».
در این آیات نکات فراوانى هست که به برخی از آنها اشاره مى کنیم:
1. وفاى به نذر: آنجا که نذر کرده بودند که سه روز روزه بگیرند و همگى به نذر خود وفا کردند.
2. هنگام افطار، بینوایى در خانه ایستاد و غذا طلبید، آنان خوراک خود را در اختیار او نهادند و با آب افطار کردند، فرداى آن روز نیز روزه گرفتند، این بار به هنگام افطار یتیمى در خانه ایستاد و درخواست غذا کرد، آنان خوراک خود را به او دادند و با آب افطار کردند.
روز سوم نیز روزه گرفتند این بار اسیرى درخواست خوراک کرد و همگى غذاى خود را به او دادند.
3. آنان خوراک خود را در حالى که به آن نیاز داشتند یعنى گرسنه بودند در راه خدا دادند زیرا ضمیر «على حبّه» به طعام برمى گردد که از فعل «ویطعمون» برگرفته مى شود.
4. انگیزه آنان ستایش و پاداش نبود، بلکه آنان این کار را براى خدا انجام مى دادند و شعارشان این بود «إِنّما نُطْعِمُکُمُ لوجهِ اللّه».
5. آیه مودت:
قرآن مجید مودت زهرا (علیها السَّلام) را در ضمن مودت قربى به عنوان یک فریضه معرفى کرده است و آن را به ظاهر، اجر رسالت مى داند، آنجا که مى فرماید: [قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى].[5] «بگو من از شما پاداشى جز دوستى خویشاوندان خودم نمى خواهم».
اینها برخى از آیاتى است که مقام و موقعیت این بانوى بزرگ اسلام را معرفى مى کند و اگر به روایاتى که از پیامبر(ص) در حق زهرا (علیها السَّلام) وارد شده است توجه کنیم، منزلت حضرت زهرا (علیها السَّلام) نمایان تر مى گردد.
زهرا (علیها السَّلام) بانویى است که رضاى او رضاى پیامبر و خشم او خشم پیامبر است و از طرفى هم رضا و خشم پیامبر همسو با رضا و خشم خدا مى باشد.[6]
بنابراین او بانویى معصوم بوده که رضا و خشم او با رضا و خشم الهى برابر بوده است و به خاطر همین شایستگى هاى ذاتى است که پیامبر فرمود: دخترم زهرا سیده زنان بهشت است.[7]
اکنون نظرى به گفتار پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) درباره دخت گرامى اش مى افکنیم و از روایات فراوانى که درباره دخت گرامى پیامبر (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) وارد شده به یک مورد بسنده مى کنیم.
بخارى در صحیح خود، بابى درباره مناقب فاطمه (علیها السَّلام) منعقد کرده و مى گوید:
«قال النبى (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) فاطمة سیدة نساء أهل الجنّة». و در جاى دیگر چنین نقل مى کند: «إنَّ رَسُول اللّه (صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم) قالَ: «فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّى فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنى».[8]
بدین ترتیب، جز فاطمه (علیها السَّلام)، بانوى بزرگوارى که سرور زنان بهشت باشد، کیست؟ با این مناقب در قرآن و حدیث چگونه مى توان دیگران را با او همسنگ و هم طراز دانست؟[9]
منابع:
[1] - تفسیر رازى، تفسیر سوره کوثر.
[2] - احزاب/ 33.
[3] - آل عمران/ 61.
[4] - انسان/ 7- 12.
[5] - شورى/ 23.
[6] - قال النبى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّملفاطمة: إنّاللّه یغضب لغضبک، ویرضى لرضاک» (مستدرک حاکم: 3/ 154؛ ذخائر العقبى: ص 39). و نیز فرمود: فاطمة بضعة منّى فمن أغضبها فقد أغضبنى. (خصائص النسائى: ص 35).
[7] - قال النبى صلَّى اللّه علیه و آله و سلَّم: فاطمة سیدة نساء أهل الجنّة. (صحیح بخارى: 5/ 29، باب مناقب فاطمة).
[8] - صحیح بخارى، ج 5، ص 105، حدیث 255.
[9] - راهنماى حقیقت، شیخ جعفر سبحانی، ص:397 – 403.
[ دوشنبه 91/2/25 ] [ 9:48 صبح ] [ دوستدار علمدار ]
تقصیر من است اینکه، کم می آیی
هر گاه شدم اسیر غم می آیی
این جمعه و جمعه های دیگر حرف است
آدم بشوم ، سه شنبه هم می آیی . . .
اللهم عجل لولیک الفرج
[ دوشنبه 91/2/11 ] [ 12:13 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
کنار بستری خاموش و غمناک
علی امید خود را میکند خاک
ز هر آهش که می آید زسینه
خجالت میکشد شهر مدینه
به صد ره میبری با خود صفا را
ولی دیدی چو روی مصطفی را
الا ای سورهء مجروح کوثر
سلامم را رسان نزد پیمبر
[ چهارشنبه 91/2/6 ] [ 1:27 عصر ] [ دوستدار علمدار ]
دو صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت دلی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس ز رنجمان تو مکاه
کسی ز خلق و خلائق فدای راه تو نیست
نیا نیا گل نرگس بدان و آگه باش
که جای سجده گه ما هنوز مال تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مجلس ندبه
که ندبه ، ندبه خرقه است و پایگاه تو نیست
نیا نیا گل نرگس دعای عهد کجاست؟
نه این نماز جماعت به اقتدای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس سقیفه ها برپاست
ردای سبز خلافت ولی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که چون علی تنها
به فجر صبح ظهورت کسی کنار تو نیست
نیا نیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که شهر ما نه مُهیای گامهای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به مادرت زهرا
کسی برای شهادت به کربلای تو نیست
نیا نیا گل نرگس نیا به دعوت ما
هزار نامه کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
برای عصر عجیبی که خواستار تو نیست
شاعر: مهدی قاسمی
جواب شعر بالا :
بیا بیا گل نرگس جهان برای شماست
جهان به یمن وجودت به افتخار شماست
بیا بیا گل نرگس اگر چه بد کردیم
ولی تمام نظرها به لطف و جود شماست
بیا بیا گل نرگس که ندبه میخوانیم
اگرچه بر دلمان نیست ولی برای شماست
بیا بیا گل نرگس به آسمان سوگند
قسم به نام و نهادت علی به یاد شماست
بیا بیا گل نرگس زرنجمان تو بکاه
هزار همت و کاوه فدای راه شماست
بیا بیا گل نرگس به جان تشنه عشق
دعا دعای ظهور است که با نگاه شماست
بیا بیا گل نرگس که عهدها خواندیم
اگرچه هیچ نماندیم ولی به لطف شماست
بیا بیا گل نرگس و دستمان تو بگیر
که با ظهور وجودت جهان فدای شماست
بیا بیا گل نرگس که در زلال دلی
و بین این همه دلها دلی برای شماست
بیا بیا گل نرگس که کوفیان رفتند
هزار نامه مصری که جان فدای شماست
بیا بیا گل نرگس تو را به خاک بقیع
که قلب و روح جهانی به جستجوی شماست
بیا بیا گل نرگس بیا به دعوت یاس
که دست به پهلو نشسته به انتظار شماست
بیا بیا گل نرگس به مادرت زهرا
که جان برای شهادت به کربلای شماست
بیا بیا گل نرگس و العجل مولا
که این نوای هدایت و با نگاه شماست
شاعر: فخرالسادات تقی زاده-یاس