دوستدار علمدار

نمیدانم چطور از تو سخن بگویم

تویی که تمام زندگی ات پر است از اسرار نهان

اسراری که گوشه ای از آن فاش شد و شدی علمدار دلها

نمیدانم چه سری در تولدت بود

11دی ماه سال 1345

به وقت اذان صبح 21 رمضان

تولدت با علی (ع) گره خورده بود

عمرت فاطمی بود

شدی دلسوختهءکوچه های مدینه

با نوای یا فاطمه ات خیلی ها را با زهرا(س) آشتی دادی

از زندگی سی ساله ات به نزدیکانت گفتی

ولی کسی باور نمیکرد شاید هم نمیخواستند باور کنند

کسی نمیخواست تو را از دست بدهد

سرباز امام زمان(عج)بودی و کسی خبر نداشت

خیلی ها را با نوای دلنشینت و سوز صدایت که ظاهری نبود و از ته دل بود با خدا آشتی دادی

وقتی روضه میخواندی صحنهء کربلا،خرابه شام،کوچه های مدینه،درب سوخته و...را می دیدی و اشک غم سر میدادی

نمیدانم چه اسرار مگویی بین تو و علامه(حسن زادهءآملی) رد و بدل شد،اسراری که فقط تو میدادی و علامه و خدا،ولی هر چه هست تو را به اوج رساند

حرف علامه را شنیدی درباره ات ،چه سخن سنگینی بود

من نمیگویم علامه میگوید: تو به جایی رسیدی که خیلی از بزرگان نرسیدند

از چه بگویم،از نماز شبهایت،از زیارت عاشورایت،از قوانینت،ازهدایت راه گم کرده هایی مثل من روسیاه قبل و بعد از شهادتت

نمیدانم

به مادرت گفته بودی همیشه هستی ،هرجا زهرا باشد من هم هستم،و چه تنها شد زهرایت بعد از تو

سید قصور ما را ببخش

یادت هست زهرایت در حرم امام رئوف گم شد،فدای آرامشت که دخترت را امام رضا به تو برگرداند

داستان انگشترت دیوانه ام میکند

کدام انگشتر؟راست میگویی دو تا انگشتر را من میدانم،هم انگشتر رفیق شهیدت هم انگشتر ازدواجت

خوشا بحال ژاکلین که به دست تو مسلمان شد

خوشا بحال آن دو برادری که به وسیله تو شدند بچه هیاتی

خوشا بحال آن جوانی که با حرف تو چشمانش اشکبار روضهء اهل بیت شد

شلمچه یادت هست،من نرفته ام ولی تو میگفتی بوی تربت اباعبدالله(ع)،بوی چادر خاکی مادر را میدهد،شلمچه رفته ها میدانند و تو و خدا

و خوشا بحال من روسیاه که شدم دوستدارت،دوستدار علمدار

خیلی ها که عاشقت شدند سعی کردند تو را به دیگران بشناسانند ولی نمیشود،تا تو نخواهی نمیشود،خودت عشاقت را انتخاب میکنی،میدانم،و خوشابحال کسانی که تو انتخابشان میکنی و هادی میشوی برای هدایتشان به سوی خدا

سید جان حرف دل زیاد است و وقتت گرانبها

سید جان

 به وقت اذان صبح 11دی ماه به دنیا آمدی

به وقت اذان مغرب 11دیماه به وصال محبوبت رسیدی

و به وقت اذان ظهر با روضهء مادرت در گلزار شهدا آرام گرفتی

راستی سید هر وقت، هر جا  برای اهل بیت روضه ای خواندی ،برای ما هم دعا کن

سلام ما را هم به مادرمان برسان

سید جان ملالی نیست جر دوری شما

چه خوش باشد که بعد از انتظاری

به امیدی رسد امیدواری

یازهرا(س)