پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
دوستدار شهيد علمدار
دوستدار علمدار
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
دوستدار شهيد علمدار
دوستدار علمداراستان تهران / تهران
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در اسفند 1403
1 - عارفانه هاي يک دوست
1 - جوادتبريزي
2 - .: ام فاطمه :.
2 - * راوندي *
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+[وبلاگ]
خواهش يک شهيد براي دعا نکردن مادر
سلام،دوستاني که فرصت دارند اين پست رو تا آخر بخونن،يا علي - دوستدار شهيد علمدار
:'( - دلآرام
اين مطالب واقعا ارزش خوندن دارن - فعلا تعطيل
+
الهي العفوالهي العفو الهي العفو بحق مولانا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام
الهي العفوالهي العفو الهي العفو بحق مولانا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام - هما بانو
الهي العفوالهي العفو الهي العفو بحق مولانا اميرالمومنين علي ابن ابيطالب عليه السلام - هما .صاد.. - * نهانخانه جان*
+
همراه ما کشيده بود عقب.بايد يک کم استراحت مي‌کرديم و دوباره مي‌رفتيم جلو. قوطي کنسرو را باز کردم و گرفتم طرف حاجي. نگاهم کرد.گفت«شما بخورين.من خوراکي دارم.» دست مالش را باز کرد.نان و پنيري بود که چند روز قبل داده بودند. * حاج احمد متوسليان*
+
شهيد بسيجي «علي قرائي» بسيار زياد سجده مي کرد و مي گريست. در شبانه روز 5 بار زيارت عاشورا مي خواند. هميشه مي گفت: «من در سجده به شهادت مي رسم.» در کربلاي 5 بود که شنيديم شهيد قرائي در حال سجده به شهادت رسيده است.منبع : سايت صبح
+[وبلاگ]
توسل يک فرمانده به امام زمان(عج)
@};- اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عجِّل فَرَجَهُم @};- - ❀حرف دل
+
*کاش آنقدر که ديشب از ته دل براي تيم ملي دعا کرديم،براي فرج امام مظلوممان دعا مي کرديم،شايد خدا به ما رحم ميکرد و باقيمانده غيبت امام زمان رو بر ما ميبخشيد:( *
اللهم عجل لوليک الفرج - دوستدار شهيد علمدار
سلام برادر عزيز؛ نيتت، ارزشمند بود. ممنون از تذکر به موقع شما @};- - .:سلمان فارسي:.
*اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَليِّکَ الفَرَج* - .:سلمان فارسي:.
+[پيامک]
بسم رب الشهدا. (صداي بيسيم)حاجي اينجا روسري ها عقب نشيني کردن... دشمن محاصرمون كرده؛ رو پشت بامها بمبهاي بشقابي گذاشته؛ قلب و فكرمون رو هدف گرفته؛ خيلي تلفات داديم.. حاجي اينجا مانتو ها دكمه نداره... سلاح جديدشون ساپورت هستش... حاجي صدامو ميشنوي؟ حاجي ما تا آخر ايستاديم. علي رو تنها نميذاريم.. حــــــاجـــــي.ياحسين(عليه السلام)
+
*تابستان است و گرماي طاقت فرسا و مردان و زناني که به امر خدا در مقابل نامحرم حجاب کامل دارند و گرماي هوا را به خاطر خدا تحمل ميکنند و دست از حجابشان بر نمي دارند،اجرتان با حضرت زهرا(س)*
+
*برادر و خواهر بزرگوارم از تو سپاسگزارم که در اين گرماي هوا به امر خدا حجابت را رعايت مي کني*
@};- - ياسيدالکريم
+
خواهرم امروز حجابت سنگر توست
هشت سال هزاران شهيد جانشان را فدا کردند تا کسي نتواند چادر از سر تو بردارد
دشمن بعد از اينکه ديد از طريق حمله نظامي و جنگ سخت نميتواند بر ما مسلط شود از طريق جنگ نرم وارد شد
خواهرم هدف دشمن برداشتن چادر از سر توست
آنها به خوبي فهميده اند که براي تسلط بر ايران اسلامي بايد بر زنانش مسلط شوند،بايد چادر از سر زن ايراني برداشته شود
وقتي چادر ها برداشته شوند و بدحجابي افزايش يابد غيرت مردان هم کم مي شوند،
غيرت که برود همه چيز مي رود،
*اين را بدان چادر تو براي دشمن از خون من خطرناکتر است* - دوستدار شهيد علمدار
+
*آقا سيد مجتبي علمدار،دلم برات تنگ شده*
@};- الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم @};- - ❀حرف دل
شهيدان همين کنار ما هستند... به ما لبخند ميزنند... ما را نوازش ميکنند... دست ما را ميگيرند و از پرتگاهها نجات ميدهند... - ذره بين زنده
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم - هما بانو
+
گوشش را گرفته بود و پياده اش مي کرد. گفت: «بچه اين دفعه چهارمه که پياده ات مي کنم، گفتم نميشه بري.» گريه مي کرد، التماس مي کرد، ولي فايده اي نداشت، يواشکي رفته بود. از پنجره از سقف، هر دفعه هم پياده اش کرده بودند. خلاصه نگذاشتند، سوار قطار بشود. توي ايستگاه قم مامور قطار صدايي شنيده بود،
از زير قطار، خم شده بود ديده بود پسر نوجواني به ميله هاي قطار آويزان است با لباس هاي پاره و دست و پاي روغني و خوني ديگر دلشان نيامد برش گردانند.
منبع : سايت صبح - دوستدار شهيد علمدار
+[وبلاگ]
ماجراي خواندني از شهيد رضايي
چه جالب تو تا شهيد با يک اسم منم شهيد با اين نام و فاميل ميشناسم:) - عشقستان اسماعيل
▌► | ► | ◄